الان وقتشه

من حسین عزت خواه درصدد هستم از طریق این وبلاگ به نکاتی اشاره کنم که بتوانید به بهترین مدل از آن بهره و زندگی خود را تغییر دهید. با من همراه باشید.

الان وقتشه

من حسین عزت خواه درصدد هستم از طریق این وبلاگ به نکاتی اشاره کنم که بتوانید به بهترین مدل از آن بهره و زندگی خود را تغییر دهید. با من همراه باشید.

چه مواقعی باید به حس خود گوش کنیم؟

حسین عزت خواه

 

مدرس موفقیت و کارآفرین

 

الان وقتشه

 

عزت خواه دات کام

 

 

چه مواقعی باید به حس خود گوش کنیم؟

ندای درون چیست | گوش دادن به ندای درون | صدای درون | صدان واقعی خودمان | حس درون | گوش دادن به حس خود | مواقعی که به حسمان گوش می کنیم | چه موقعی باید به حسمان گوش کنیم

گوش دادن به حس خود
شاید کمتر در مورد این موضوع صحبت شده باشد، زیرا کسی کاملا مطمئن نیست که چه راهکاری می تواند جواب این سوال باشد، موضوع این است که ما چه مواقعی باید به حسمان گوش کنیم، مثلا برای ما پیش آمده که یک اتفاقی می افتد یا یک کسی را می بینیم، یا یک آدم جدیدی در زندگی ما وارد می شود و حس ما می گوید که این فلان کار را کنیم، حس ما می گوید که دوستی خود را ادامه بدهیم.

یا کسب و کار خود را با این آدم گسترش دهیم، فلان کار را قبول کنیم، به فلان شهر برویم، بعضی مواقع حس درونی ما می تواند تعیین کننده راهی باشد که در آینده می خواهیم طی کنیم، پس حالا ما باید چه کنیم؟ دقیقا در چه مواردی باید به حس خود گوش کنیم؟ چه مواردی هم فقط در مورد ترس یا اینکه تنبلی می باشد؟

من به شما چهار راهکار معرفی می کنم که اگر این چهار مورد اتفاق افتاد. شما به حس درونی خودتان گوش کنید. اما در مواقع دیگر به شما می گویم که به حستان گوش نکنید، زیرا کمی از انرژی منفی می آید، شاید کمی هم از تنبلی سرچشمه بگیرد، ولی خوب در این بخش کامل بررسی می کنیم و به نتیجه قطعی می رسیم.

مورد اول:

اگر این حس به سراغ شما آمد به آن گوش کنید، در شرایطی که در مورد اعتماد کردن است، اگر حس شما در مورد اعتماد کردن به چیزی یا کسی با شما صحبت کرد به حس خود گوش دهید، حالا این می تواند در مورد آدم ها باشد که بله اعتماد کنید و این قابل اعتماد هم است. البته این یک حس درونی می باشد، یا حتی در مورد یک مکانی مثلا یک جایی که می روید باشد، به یک مهمانی دعوت می شوید ، شرایطی پیش می آید که حس شما می گوید آنجا باشید. در آن لحظه به حس خود گوش کنید .

مورد دوم:

من عاشق این مورد هستم، چون اگر ضمیر ناخودآگاه برنامه ریزی شده ای داشته باشید، با یک ذهن بسیار مثبت این حس خیلی زیاد به سراغتان می آید ، حسی که من واقعا هر روز از آن استفاده می کنم و فوق العادست ، در مورد کارهای مثبت ، پیشرفت کردن، یک موقعیت عالی ، ایده جذاب و اگر یک شرایطی است که می دانید که به سمت مثبت پیشرفت می کنید.

به حس تان شک نکنید، اگر حس شما می گوید. انجامش دهید. سریع انجامش بدهید. زیرا همیشه انرژی بالا را ندارید که آن کار را انجام دهید، من اعتقاد دارم. برای این که هر کاری را بخواهید انجام دهید. نیاز به یک درصد خاصی از انرژی دارید، ما آدم ها هم همیشه انرژی بالا نداریم یا برعکس همیشه پایین نیست، تغییر می کند و دچار احساسات ، خستگی می شویم.

ولی وقتی حس می کنیم باید قدمی را برداریم. کلاس خاصی را شروع کنیم به فلان سمینار برویم، این کتاب را بخریم و بخوانیم، سریع انجام دهید، نگذارید از بین برود دقیقا دنبالش کنید و هر چه بیشتر به این حس احترام بگذارید. این حس به شما ایده های بیشتری می دهد و با شما رفیق می شود .

مورد سوم:

ادامه دادن، اگر مشغول به یک کاری هستید، به یک کلاس آموزشی می روید یا یک کسب و کاری رو راه اندازی کردید. حس شما می گوید، ادامه بدهید، الان یا فردا جواب می دهد، حتما به حستان گوش کنید، من مطمئنم که به نتیجه می رسید.

اما زمانی که حس درونی به شما می گوید، ادامه ندهید. دیگر ادامه ندهید ، اگر این کسب و کار نتیجه داشت تا الان می داد ولی خیر! اصلا به حس خود درآن لحظه گوش نکنید دقیقا زمانی که حس می کنید. باید ادامه بدهید و یک قدم دیگری بردارید تا به هدفتان برسید، دقیقا باید به این حستان گوش کنید .

مورد چهارم:

باورها و ارزش ها، بگذارید یکی از خاطرات خودم را بگویم، زمانی مشغول نوشتن یک کتابی بودم و تا 90 صفحه هم نوشته بودم، ولی یک حسی به من می گفت که ارزش ندارد دیگر ادامه ندهم! این کتاب کتاب خوبی نمی شود، می دانید این در اصل چه حس بود ؟ این حس در اصل حس خستگی بود که به من می گفت که ادامه ندهم و به دنبال این بود که راهی پیدا کند که من دست بکشم و دیگر به نوشتن ادامه ندهم.

اما باور من چه بود؟ باور من این بود که حسین تو می توانی این کتاب را بنویسی و این کتاب هم یکی از بهترین کتابها و از پرفروش ترین کتابهایم می شود، تمرکز کن و هرگز تسلیم نشو! اتفاقا همان کتاب یکی از بهترین کتابهای من شد به این علت که من دست نکشیدم، شاید حس تلاش و ادامه دادنم با حس تنبلی مقابله کرد و حس خوبی که داشتم باعث شد که بتوانم بهترین کتابم را بنویسم و نکته اینکه باور قدرتمندی هم داشته باشید که موفق می شوید. همانطور که در مورد من و در کتابم اتفاق افتاد .

دوست من می خواهم نکته فوق العاده طلایی به شما بگویم، حس شما دقیقا شبیه به یک کودک است. باید بدانید که چه انرژی به آن می دهید. چه رفتاری با آن کودک دارید و آن کودک هم دقیقا با همان حسی که به او دارید با شما متقابلا رفتار می کند.

آیا هر روز به خود انگیزه می دهید؟، کتاب می خوانید؟، فیلم هایی که می بینید، موسیقی که هر روز گوش می کنید، آیا مثبت هستند؟ به شما انرژی خوب می دهند؟ آن حس درونی شما هم نسبت به کل کائنات حسی متقابل به مثل را شکل می دهد، پس می توانید کنترلش کنید، اگر تا الان احساس بدی نسبت به آدم های جدید، کسب و کارهای جدید ، به تمام چیزهایی که جدیدی که با آنها رو برو می شوید داشتید.

حسین عزت خواه | چه موقع باید به حسمان گوش کنیم | مدرس موفقیت | کارافرین |عزت خ

شاید مواد و سوختی که به حس خود می دادید. غلط بوده است و از همین الان به تماشای ویدئو های انگیزشی موزیک های شاد، فیلم هایی که باعث می شود انرژی بگیرید شروع کنید ، اینگونه می توانید حس خوبی به ضمیر ناخودآگاه و حس دورنی خود بدهید.

اما فراموش نکنید اگر به حس خود گوش کردید، جسور و شجاع باشید ، تا انتها بروید ، مدام حرکت کنید. نه اینکه یک روز صد قدم و روزه دیگر یک قدم هم برندارید، نه! باید به همه قدم هایی که برمی دارید واقعا به حس خود ایمان داشته باشید.

مثل آدمی که می خواهد مثلا از داخل هواپیما یا هلیکوپتر پایین بپرد ، خیلی از آدمهایی که این کار را می کنند امروز تصمیم می گیرند که این کار را انجام بدهند ، دو ساعت بعد پشیمان می شوند ، دوباره در بین راه هم پشیمان می شوند ، به داخل هواپیما هم که می رسند باز پشیمان می شوند ، نه! تنها کسی می تواند یک تجربه خوب و لذت بخش سقوط را تجربه کنند که واقعا در تصمیم شان مصمم وجسور باشند و یک لحظه هم پشیمان نمی شوند .

کارآفرین های بزرگ دنیا دقیقا همه قدم های آن ها محکم بوده است. ایمان و باور داشتند که این هدف و ایده ای که دارند به نتیجه می رسد و مطمئن هستند که ایده های آن ها قطعا به واقعیت مبدل می شود ، اما اصولا کسانی شکست می خورند که یک قدم جلو می روند و یک قدم دیگر پشیمان می شوند ، بعضی ها فوق العاده هستند ولی بعضی وقت ها واقعا تنبل می شوند ! جسور باشید ، اگر رویایی در ذهنتان است متعهد شوید که به آن می رسید ، با حس خود همگام شوید ، به درون خود گوش بدهید ، چرا که مطمئن باشید که کائنات بهترین راه رو به شما نشان می دهند .

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله چه مواقعی باید به حس خود گوش کنیم؟ برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین

چگونه به بزرگترین آرزویمان برسیم؟

حسین عزت خواه

 

مدرس موفقیت و کارافرین

 

الان وقتشه

 

 

عزت خواه دات کام

 

چگونه به بزرگترین آرزویمان برسیم؟

بزرگترین آرزویت چیست | چگونه به بزرگترین آرزو برسیم | بزرگترین آرزوی من | رسیدن به آرزوها | برای رسیدن به هدف چه باید کرد | راه رسیدن به خواسته ها | به آرزو رسیده در جدول | جملات رسیدن به هدف | برای رسیدن به موفقیت چه باید کرد

 

راه رسیدن به بزرگترین آرزو خود
دوست خوبم صحبتمان را در این مقاله با یک سئوال شروع می کنیم، آیا رویای بزرگی دارید؟ یک هدف خیلی بزرگ، یک چیزی که حاضر باشید حتی ده سال بخاطرآن تلاش کنید، بعضی وقتها این هدف اینقدر بزرگ و دست نیافتنی است که اسمش را رویا و می گذاریم که حتی نمی توانیم در مورد آن با بقیه صحبت کنیم، حالا سوال این است : ما چطور می توانیم به رویای بزرگی که در ذهنمان ساختیم و در وجودمان پرورش دادیم، برسیم؟

اما قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم. باید به شما بگویم که آدمهای کمی هستند که می توانند به رویاهای بزرگ فکر کنند، ببینید فکر کردن به هر موضوعی واقعا ممکن است، همه هم می توانند این کار را انجام بدهند، چون چیزی در بیرون نیست، هیچ شرایطی هم لازم نیست تا بتوانید به چیزی فکر کنید، همه چیز در ذهن شما انجام می شود، اما چرا تعداد کمی از آدمها فقط به رویاهایشان فکر می کنند؟

اصلا رویا دارند، اگر در سطح شهر رفته و از آدمهای بپرسید که رویایشان چیست؟ حداقل از هر 10 نفر میانگین 5 نفر نمی دانند که چه جوابی باید بدهند. اصلا تا حالا به آن فکر نکرده اند، می دانید. ذهنی که می خواهد. رویا را باور کند و قبل از آن رویا را بسازد باید آمادگی این را داشته باشد که بتواند به یک چیز خیلی بزرگتر فکر کند. به چیزی که هنوز نمی تواند آن را ببیند خوب در این بخش به شما می گویم که به چه شکل می توانید به این رویاها و اهداف بزرگ فکر کنید. نکته اصلی اینکه چهار کلید اساسی به شما می دهم که رویاهای بزرگی که در ذهن شما است می تواند با آن محقق شود.

خوب دوست من به اولین کلید می رسیم، آیا رویا و هدف بزرگی دارید؟ اگر دارید پس نیاز به یک نقشه درست و حسابی است، همه چیز از یک نقشه شروع می شود، از اینکه راه را بدانید از اینکه بدانید قدم بعدی چیست؟، شما اگر به دنبال چیزی هستید که تا الان نداشتید باید تبدیل به آدمی شوید که تا الان نبودید ، این را باید درک کنید و حاضر باشید که هزینه اش را پرداخت کنید. باید برنامه زندگی خود را تغییر بدهید.

اگر تا الان کارهایی را می کردید، مشغول کاری بودید و یک حالت خاصی رفتار می کردید، از فردا به بعد اگر رویای بزرگی دارید. اگر واقعا می خواهید به آن برسید باید تغییر کنید، باید قبول کنید و هزینه تغییر را بپردازید، اولین چیز این است، برای اینکه به هدف و رویای بزرگی که دارید به چه شکل می توانید به آن دسترسی پیدا کنید. شما نقشه بکشید، مثلا دوست دارید یکی از بهترین نوازنده های گیتار در کل دنیا شوید، این واقعا رویای خیلی بزرگی نیست.

من کسانی راو می شناسم که رویای این را دارند که به مریخ بروند، به همین راحتی، در مورد رفتن به مریخ حرف می زنند. حتی بدون اینکه اطلاعاتی از این پروسه داشته باشند ، حتی بدون اینکه فضانورد باشند و بدون اینکه پول زیادی داشته باشن ولی رویای این را دارند .

برنامه دقیقی بسازید، برنامه ای که بدانید هر روز یک قدم به هدف خود نزدیک می شوید، دقیقا در این کتاب به شما توضیح می دهم که به چه شکل می توانید برنامه ریزی موثر کنید، به چه شکل می توانید قدم به قدم در روندی که هستید. پیش بروید و به هدفتان نزدیک شوید، از شما می خواهم آنها را به دقت مطالعه کنید زیرا در روند خلق اهداف بزرگ ( رویای بزرگ ) نیاز داری به یک برنامه ریزی خوب ، دقیق و واقعا حساب شده دارید .

نکته دومی که باید در نظر بگیرید ، بدانید بدترین حالتی که ممکن است اتفاق بیفتد را مطلع باشید، خوب این یعنی چی؟ ببینید من نمی خواهم بگوم که باید روی حالت بد تمرکز کنید نه! من می خواهم بدانید.قبل از اینکه حتی یک قدم بردارید از خودتان بپرس: " اگر نشد چه؟ " اگر این اتفاق نیفتد چه می شود؟ خوب من برای شما یک سناریو تعریف می کنم مثل اینکه آدم های اطرافتان شما را قضاوت می کنند، خوب اگر در نظر بگیرید.

همین الان هم شما را قضاوت می کنند، وقتی که هنوز هیچ قدمی بر نداشتید. همه قضاوت می کنند، همه در مورد شما حرف می زنند، این عادی است، هفت میلیارد آدم روی کره زمین است که این برای همه آنها اتفاق می افتد. پس از این نترسید که کسی شما را قضاوت کند! شما باید کاری را انجام بدهید، چه در آن کار موفق شوید و چه موفق نشوید. مردم همیشه در مورد شما حرف می زنند و این یک قانون است، این رو بپذیرید. با آن کنار بیایید و هرگز هم سعی نکنید که این مورد را حذف کنید چون امکان ندارد، برای خودتان زندگی کنید.

نکته دوم که ممکن اتفاق بیفتد اگر کسب و کار ی راه اندازی کنید، می گویید که ورشکست می شوید، ده یا صد میلیون تومان از دست می دهید، از قبل باید برای بدترین حالتی که پیش می آید. آمادگی داشته باشید.دوست من صادق باشید. کسب و کارهای بزرگ، در دنیا اینگونه نبوده که فردی یک دفعه کاری را شروع کرده و به اوج برسد.

نه قطعا در ورای موفقیت که امروز می بینیم شکست های و ناامیدی های فراوانی خورده که هرگز ما آنها را ندیده ایم و ما تنها بزرگ بودن موفقیت کسب و کارها را می بینم، افرادی که هدف و رویای بزرگی دارند. هرگز با یک بار شکست ناامید نمی شوند. زیرا تنها می خواهند به رویایشان دست پیدا کنند. برای رسیدن به رویا و هدفی که دارید قدم به قدم گام بردارید و هرگز نمی توانید از صفر به صد به یکباره بپرید.

این یک روندی هست که در یک بازه زمانی اتفاق می افتد و این قانون رشد و موفقیت و رسیدن به هدف و رویاهای بزرگ می باشد، اگر انتظار داشته باشید که به یکباره از صفر به صد برسید ایت افتقا هرگز نمی افتد و شما هرگز شروع نمی کنید که موفق شوید، یک نویسنده خیلی معروف می گوید: کامل بودن فقط یک توهم است هرگز به دنبال چیز کاملی نباش که اتفاق بیافتد.

خیر! یک قدم برمی دارید ممکن است یک اتفاقاتی بیوفتد کمی صبر کنید. اگر سرعت و انرژی شما کم شد. هیچ اشکالی ندارد، شما ادامه بدهید. زیرا هدف شما همیشه است و آن هدف در قلب و ذهن شماست، اگر رویایی دارید موانع هرگز برای شما موانع نخواهد بود. بلکه پله ای برای رشد و پیشرفت محسوب می شود. در راه رسیدن به رویا و هدفتان قطعا راه را پیدا می کنید.

زیرا رویای شما بزرگ می باشد و این رویا در ذهن شماست و زمانی شما به رویای خود می رسید که به آن باور داشته باشید، اگر یک روزی رفتید که یک جنسی را به کسی بفروشید. شرط لازمش این است که خود شما آن را باور داشته باشید. باور داشته باشید که کالایی که می خواهید بفرشید. کالای خوب و باکیفیتی است. مثلا یک بازاریاب چای یا کالای خاصی می فروشد، که اگر کمی با او صمیمی شوید و از او سوال کنید که آیا استفاده می کند یا نه؟

حسین عزت خواه | خلق اهداف | چگونه به بزرگترین آرزویمان برسیم؟ | مدرس موفقیت | کارافرین |عزت خواه دات کام

او جواب می دهد که من فقط فروشنده هستم، خوب کسی از او خرید نمی کند چون خود بازاریاب به این کالا اعتماد ندارد پس هرگز کسی هم اعتماد نمی کند که از او چیزی را خریداری کند ، به همین علت است که یک فروشنده موفق می شود و یک فروشنده دیگر حقوق برای امرار معاش روزانه خودش را کسب می کند .

کلید سوم، (teamwork) کارتیمی شما برای اینکه یک هدف و رویای بزرگ را بسازید نیاز به یک تیم دارید ، ببینید کارهای کوچک از عهده یک آدم بر می آید ولی کارهای بزرگ نیاز به یک تیم دارد و حتی اگر یک روزی دل شما خواست که به مریخ یا ماه سفر کنید، این نیست که فقط شما بخواهید و خودتان به تنهایی تلاش کنید نه! شما نیاز به یک تیم و کمپانی دارید.

نیاز به ناسا و صد تا دانشمند دارید، بله باید (teamwork) کار تیمی را در وجود خود قبول کنید، یکم باید خودخواهی را کنار بگذارید و این را قبول کنید که نیاز به چندین نفر است که این روند طی شود، خیلی خوبه اگر شما بخواهید مدیر، کارگردان یا یک متخصصی باشید، ولی همان کارگردان هم اگر دقت کنید. با صد نفر کار می کند، این نیست که خودش تصمیم بگیرد، خودش اجرا کند و خودش به هدف برسد.

نه! اینطور نیست پس باید یک تیم بسازید. این تیم می تواند از کسانی باشد که شما به آن پول می دهید. از کسانی که یک رابطه عاطفی با آنها دارید یا دوستان شما هستند ، مهم نیست ولی کسانی هستند که در زمینه هدف تو متخصص هستند، یا حداقل یک اشتیاق سوزانی دارند که می خواهند و یاد می گیرند و خالصانه به شما کمک می کنند.

یک ویژگی دیگر اینکه می تواند باشد که آنها باید به شما ایمان داشته باشند، اگر گفتید که امروز برنامه این است که که فلان کار را کنیم. آنها با شما خیلی سریع همکاری کنند، شما زمانی که بخواهید یک کتاب بنویسید. شاید نیاز به دهها یا صدها نفر دارید، یک نفر ویراستاری می کند، یک نفر می خواند و به شما بازخورد می دهد، یک نفر دیگه از لحاظ گرامری کتاب را تنظیم می کند، یک نفر طراح جلد است، یکی در مورد تایتل ها و سرفصل های کتاب ایده پردازی می کند .

ولی اگر تنهایی در یک اتاق کتاب نشسته و کتاب نوشتید. ممکن است که تنها خواننده آن کتاب خود شما باشید .

مورد چهارم بسیار مهم است، زیرا اگر این را فراموش کنید، ممکن است که هرگز به هدفتان نرسید، اینکه شما یادگیری را ادامه بدهید، عادت کنید به اینکه چیزهای جدید یاد بگیرید، مسلما به هدفی که می خواهید برسید، می خواهید به رویایی که برسید. نیاز به یک ابزار و علم جدیدی دارید، باید با آغوش باز دنبال مطالب جدید باشید.

در ابتدا شاید سخت و مثل یک دنیای ناشناخته باشد. مثلا اگر از ایران به ژاپن مسافرت کنید در آنجا همه چیز فرق دارد. سیستم مترو و اتوبوسرانی و همه چیز در آنجا فرق دارد. شاید برای اینکه بخواهید به یک جایی بروید از فردی سوال بپرسید در ابتدا شاید جواب نگیرید ولی کم کم یاد می گیرید که هر سوالی داشتید. پیدا کنید چون شما قبول کردید که یه یک مکان و کشور متفاوت آمدید و همه سختی های این راه را قبول می کنید و هرگز تسلیم نمی شوید.

دوست خوبم سعی کنید که مهارت خود را افزایش دهید ، اگر این چهار کلید اصلی که به شما گفتم را اجرا کنید ، قطعا به هدفتان می رسید ، قطعا به رویای خود می رسید ، اگر رویایی در ذهن شما است به آن احترام بگذارید و با خود عهد ببندید که می توانید به هدف خود می رسید .

 

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله چگونه به بزرگترین آرزویمان برسیم؟ برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین

مقایسه کردن، اولین قدم شکست

حسین عزت خواه

 

مدرس موفقیت و کارافرین

 

الان وقتشه

 

 

عزت خواه دات کام

 

مقایسه کردن، اولین قدم شکست

شکست در کار | شکست و زندگی | شکست و موفقیت | مقایسه کردن، اولین قدم شکست | علت شکست | اولین قدم شکست | مقایسه ممنوع | روانشناسی مقایسه با دیگران | عکس نوشته مقایسه

اولین قدم شکست، مقایسه کردن
در این بخش راجع به موضوعی می خواهم نکاتی را بگویم که در زندگی ما واقعا مهم می باشد، به این دلیل که بعضی مواقع باعث می شود که ما در مورد این موضوع اذیت یا ناراحت شویم، موضوع این است که ما در زندگی باید خودمان را با چه کسانی مقایسه کنیم، در چه شرایطی مقایسه کنیم و در چه شرایطی نباید مقایسه کنیم؟ آیا مقایسه کردن اشتباه است؟ خوب یا بد است؟

قبل از اینکه وارد بحث شویم؛ می خواهم به شما بگویم که من کمی درمورد اوضاعی که شبکه های اجتماعی برای کل مردم دنیا درست کرده واقعا ناراحت هستم، اگر دقت کنید، فیس بوک، اینستاگرام و همه شبکه های اجتماعی یک عددی به اسم فالوور یا هر چیز دیگری، در فیس بوک لایک است و در اینستاگرام شاید ویوو باشد دارند، این اعداد باعث شده تا افراد خیلی بیشتر خودشان را با بقیه مقایسه کنند، مثلا آیا تا بحال دقت کردید؛ بازیگرها تعداد لایک هایی که داشتند، را با فلان بازیگر مقایسه می کنند، این زیاد جالب نیست و متاسفانه تبدیل به یک مورد عادی و عموی برای همه مردم شده است و حتی مردم در شبکه های اجتماعی هم دست به مقایسه خودشان با تعداد لایک، ویو و فالور می زنند و این واقعا در زندگی ما تاثیر دارد، در اکثر موارد شبکه های اجتماعی وارد زندگی ما شده و واقعا تاثیرات منفی زیادی را بر زندگی گذاشته است.

این موضوع گرچه ساده است، ولی اکثر مردم این کار را انجام می دهند، البته در اینجا قصد ندارم که شما را از شبکه های اجتماعی منع کنم نه! قصد دارم مواردی را به شما عنوان کنم که بتوانید با رعایت کردن آنها، یک قدم بزرگ را به سمت وارد کردن آرامش به زندگی خود بردارید.

قبل از اینکه سه کلید اصلی مقایسه کردن یا نکردن رو با هم بررسی کنیم، می خواهم برای شما مثال بزنم، تا به حال شهربازی رفتید؟ آیا سوار قطار در شهر بازی شده اید؟، دوست من زندگی دقیقا مثل سوار شدن در همان قطار است، یک سری از آدمها با ماشین بی ام و، پورشه، لامبورگینی، اتوبوس، تاکسی، دوچرخه یا پیاده به پارک می آیند ولی نکته اینجاست که در قطار باید در کنار همدیگر بنشینند، آن قطار، همان قطار زندگی است، دوست من بعضی وقتها مقایسه کردن اینکه چرا آن فردی باماشین BMW آمد؟ و چرا من باید با دوچرخه بروم؟ چرا من باید پیاده بروم؟ بسیار اشتباه است.

ببینید مهم نیست افراد با چه وسیله و با چه شرایطی می آیند، وضع مالی آن ها خوب یا بد است؟ اصلا اینها مهم نیست، در قطاری که نشستید دو انتخاب مهم دارید، یکی اینکه لذت ببرید، از هیجانش استفاده کنید و خوش بگذرانید، یک انتخاب دیگری هم دارید، بنشینید فکر کنید چرا افراد این ماشینها را دارند ولی شما ندارید این موارد مهم نیست، شما از اول قطار به آخر قطار می رسید، این عمر شماست، لذت بردن از زندگی دقیقا دست خود شما است، می خواهید برای زندگی خود چه کار کنید؟ یک آدمی است در جاده، دریک اتوبوس، در حال حرکت است، یک طرف جاده کوه و سنگ، و طرف دیگر جنگل و پر از درختان و زیبایی هاست، شما روی کدام صندلی می خواهید بنشینید؟ می خواهید در چه سمتی بنشینید در سمتی که پر از زیبایی و جنگل است یا نه در سمتی که پر از کوه و سنگ است؟ انتخاب باشماست. عمر شما به هرحال می گذرد ولی چیزی از دنیا ندیدید و فقط شاکی هستید که چرا این دنیا اینقدر رنگش بدی دارد؟ چرا همه چیز مثل صخره ها و مثل سنگ است؟ نه! آن طرف هم جنگل بود اما ندیدید، این انتخاب شما بود. ولی زیبایی ها را ندیدید، آن اتوبوس در جاده و قطار شهربازی در حال حرکت کردن بودند، من به شما قول می دهم، در این دنیا شرایط برای همه یکسان است، فقط لذت بردن و خوشبختی محدودیتی است که آدما در ذهنشان ساخته اند، چه فرقی می کند با ماشین بی ام و یا دوچرخه باشد؟ یا اینکه پیاده آمدید؟ نه اینها مهم نیست، خدا را شکرکنید که در قطار زندگی هستید، از آن لذت ببرید، خیلی خوب است اگر بتوانید یک ماشین بی ام و لوکس بخرید، زندگی خیلی با کیفیت بالایی داشته باشید، اما کیفیت بالا خوشبختی نمی آورد، خوشبختی دقیقا در ذهن و نگاه شماست، اگر خوشبختی رو داشته باشید، پولدار و ثروتمند هم شوید، کیفیت بالاتری از زندگی خود دارید، ولی الزاما رسیدن به پول نمی تواند شما را خوشبخت کند.

نکته اول، در این مورد ما نباید اصلا خودمان را با هیچ کسی و با هیچ شرایطی مقایسه کنیم، ظاهری، نگاه به ظاهر هیچ کسی نکنید، نگاه به لباسهایی که افراد می پوشند نکنید، اینها چیزهایی نیستن که شما حتی بخواهید ازآنها الگو بگیرید و بخواهید به خودتان سخت گیری کنید و بخاطر آن خودتان را تغییر بدهید، نه! خیلی از عمل های جراحی که انجام می شود، به این دلیل نیست که بعضی ها دوست دارند که زیبا باشند، نه! چون فلانی عمل را انجام داده فرد دیگری هم تصمیم می گیرد که عمل مشابه زیبایی را انجام بدهد، اگر عمل زیبایی را برای خود انجام دادید هیچ مشکلی ندارد، اما اگر زمانی بخاطر یک نفر دیگری که شما هم مشابه او اینکار را انجام بدهید، از نظر من دنیا دیگر زیبا نخواهد بود. اما دقیقا برعکس این، در خلاقیت باید از بقیه الگو بگیرید، باید خود را مقایسه کنید، حالا این چگونه به شما کمک می کند؟ زندگی کردن و تمام وسایلی که در زندگی می باشند، همه آنها یک ابزار هستند، شما نباید ابزار بقیه را برای خودتان کپی کنید، اما وقتی که یاد بگیرید مثلاً آقای فلانی با شرایط و ابزاری که داشته کسب وکار فوق العاده ای ساخته است و در کنار آن یک زندگی خوبی ساخته است و از آن ایده می گیرید که مثلا با فلان مواد اولیه توانسته است اینکارها را انجام بدهد، بعد به زندگی خودتان نگاه می کنید به شرایطی که در آن هستید؛ به افرادی که در کنار شما هستند و با ابزارهایی که در دسترسی شما می باشند و می توانید بهترین کسب و کارها را راه اندازی کنید و به بهترین شکل زندگی کنید. پس می توانید از خلاقیت افراد دیگر در زندگی خودتان استفاده کنید و زندگی خودتان را بهتر و عالی تر کنید و می توانید در این بعد مقایسه را انجام دهید و زندگی خودتان را پیشرفته تر کنید و این مقایسه ای است که می تواند به رشد زندگی شما کمک کند.

حسین عزت خواه | خلق اهداف | مقایسه کردن، اولین قدم شکست | مدرس موفقیت | کارافرین |عزت خواه دات کام

نکته دوم، بحث شبکه های اجتماعی هست، هیچوقت فالوور، مشتری، تعداد مخاطب کسی را با خودتان مقایسه نکنید، شاید در کسب و کاری که هستید فردی فالوورهای زیادی دارد و شما فالوورهای کمتری دارید، ولی اگر این دو را باهم مقایسه کنید قطعا مقایسه درستی نخواهد بود و قطعا اگر چند نفر مشتری یا دوستی که هم دارید با این مقایسه نادرست از دست می دهید. چرا که احساس ضعف می کنید که چرا شما تعداد مشتری، دوست یا فلوور شما بالا نیست. البته در اصل مقایسه ای که انجام دادید از ریشه نادرست بود و هرگز مورد قبول نیست، کسب و کارهای مشابه دغدغه های مشابهی ندارند، دیدگاههای هر فردی با فرد دیگر متفاوت می باشد و شما هرگز از این مقایسه سودی نمی برید. در عوض شما می توانید به دیدگاههایی که صاحبان کسب و کارهای بزرگ دارند. به کسب و کار خودتان وارد کنید و از این جهت کسب و کارتان را با مقایسه و دیدگاه رشد و ارتقا دهید.

ببینید اگر خوب نگاه کنید دیدگاه فردی که فقط می خواهد 20 عدد از یک کالا یا محصولی را بفروشد با فردی که مدیر یک کارخانه بزرگ می باشد، بسیار متفاوت است و دغدغه های این دو صاحب کسب و کار یا فروشند. هرگز قابل مقایسه با هم نیست ولی ایده ای که می توان گرفت این است که شما می توانید دیدگاهتان را با دیدگاه صاحب کسب و کار بزرگ مقایسه کنید و از این مقایسه بتوانید دیدگاه خودتان را تغییر بدهید و در کنار آن زندگی خودتان را نیز بهبود ببخشید، دوست من معادله خیلی ساده است. دیدگاه فردی که 10 محصول به فروش می رساند با دیگاه فردی که صاحب یک کسب و کار بزرگ و کارخانه تولیدی است تفاوت اساسی دارد، شما می توانید عمق دیدگاه و تلاش یک فرد را با خودتان مقایسه کنید. این مقایسه درستی است.

نکته سوم، دستاوردی که بدست می آورید هرگز با بقیه مقایسه نکنید، مثلا اگر در مغازه کار می کنید و یک مغازه هم کنار دست شماست. هرگز درآمدتان را با مغازه همسایه خود مقایسه نکنید، اما می توانید راه پیشرفتتان و تلاشتان را مقایسه کنید، اگر یک نفر سخت کوش است و شش سال درس می خواند، می توانید از او انگیزه و الگو بگیرید و در زندگی خودتان هم پیاد ه کنید و به تحصیلات در مراتب عالی برسید، می توانید از این لحاظ خودتان را مقایسه کنید، ولی دستاورد را هرگز مقایسه نکنید، چون استعداد، شرایط و وضع مالی آدم ها و روحیه همه با هم فرق دارند و متفاوت هستند و وقتی که همه چیز متفاوت است و وقتی که شما دستاوردتان را با فردی دیگر مقایسه می کنید، اصلا معادله و مقایسه درستی نیست، ولی ضمیر ناخودآگاه شما عاقل نیست و به شما می گوید که در این مقایسه باختید، ببینید دوست من باید این را قبول کنید. یک سری از آدم ها با یک ساعت و بعضی از آدمها با ده ساعت تلاش به نتیجه می رسند، یک نفر شرایط مالی خوبی دارد، همکاران زیادی دارد و در کاری که شروع می کند به سادگی موفق می شود، یک نفر هیچ چیز ندارد. ولی خوب مهم نیست که هیچ چیزی ندارد، اما می تواند به هدفش برسد به شرطی که خودش را باور داشته باشد و خودش را با فردی که همکاران زیادی دارد مقایسه نکند، چون آدمها متفاوت هستند، و قابل مقایسه نیستند.

در این دنیا بزرگترین کارآفرین های دنیا از شرایط خیلی بدتر از یک آدم عادی شروع کردند، فردی را می شناسم که بی خانمان بود، ولی الان درآمد روزانه او بالای ده هزار دلار است، فقط یک دلیل می خواهد وقتی هدف، رویا و آرزو داشته باشید همه چیز امکان پذیر است، رشد مرحله به مرحله است و قطعا وقتی تنها به هدفتان بیندیشید، حتما موفق می شوید، فقط هرگز تلاشها و نتایج خود را باهم مقایسه نکنید. فقط الگو بگیرد و به کارتان ادامه دهید، اگر تلاش کردید و در زمان مشابهی نتوانستید. نتیجه بگیرید دوباره تلاشتان را زیاد کنید. قطعا به نتایج عالی تری می رسید، فقط از مقایسه ای که باعث رشد و پیشرفت شما می شود، استفاده کنید.

خوب دوست خوبم امیدوارم تمام این اصول را اجرا کنید و در جای درست خودتان را مقایسه کنید، نه اینکه فقط به خودتان ضربه بزنید، مقایسه ای انجام بدهید که بتوانید در راه پیشرفت زندگی خودتان استفاده کنید، مهم نیست با چه وسیله ای به شهر بازی می روید، از قطار در حال حرکت لذت ببرید.

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله مقایسه کردن، اولین قدم شکست برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین

راه برخورد با اضطراب و دلهره

حسین عزت خواه

 

مدرس موفقیت و کارافرین

 

الان وقتشه

 

 

عزت خواه دات کام

 

راه برخورد با اضطراب و دلهره
راه برخورد با اضطراب و دلهره | راه حل دائمی برخورد با اضطراب و دلهره | اضطراب چیست | درمان اضطراب چیست | درمان اضطراب شدید | درمان اضطراب و استرس | استرس و اضطراب چیست | درمان دلهره چیست | دلهره دارم | اضطراب و دلهره چیست | درمان دلهره

راه حل دائمی برخورد با اضطراب و دلهره
امروز می خواهم در مورد موضوعی با شما صحبت کنم که خیلی می تواند در زندگی به شما کمک کند، من مطمئنم که همه ما بدون در نظر گرفتن این که از لحاظ روحی قوی هستیم یا خیر؟ دچار اضطراب می شویم، منشا این اضطراب دقیقا از کجاست؟ چه اتفاقی می افتد که ما دچار دلهره و اضطراب می شویم؟ اگر توانایی یک فرد را صد در نظر بگیرید؛ زمانی که دچار اضطراب می شود؛ مطمئن باشید که این توانایی به زیر پنجاه می رسد، قطعا این زیاد خوب نیست.

اگر قراری با مشتری داشته باشید، اگر قراری با یکی از دوستان خود داشته باشید و بخواهید سخنرانی کنید، اگر خواننده اید می خواهید روی صحنه بروید، اگر می خواهید اجرای خوبی داشته باشید، زمانی که دچار اضطراب شوید. حداقل پنجاه درصد از توانایی خود را از دست می دهید، در این بخش می خواهیم بررسی کنیم که اصلا اضطراب خوب است یا بد؟ یا آدم های موفق کلأ اضطراب دارند یا ندارند؟ اگر دارند به چه حالتی از آن استفاده می کنند؟

در آخر سه منبع مهمی که اضطراب که از آن منشا می گیرد را بررسی می کنیم، ما اگر دلیل اضطراب را بدانیم خیلی بهتر می توانیم با آن روبرو شویم .

دوست خوبم همه آدم ها دچار احساسات هستند، اضطراب هم از همان احساسات نشأت­­ پس همه آدم ها اضطراب دارند، هیچ فرقی ندارد. اگر شما در یک کاری خیلی متخصص هم باشید، اگر کاری را برای ده سال هم انجام داده باشید. باز هم اضطراب دارید، ولی اضطراب برای شما عادی شده است، برای همین فکر می کنید که دیگر مضطرب نیستید و دلهره ندارید.

ولی نه در اصل حتی آن اضطراب هم برای شما عادی شده است. چون ده سال است که کاری را دارید انجام می دهید، فرض بگیرید خواننده یا سخنران هستید، اگر به بالای صحنه بروید و به خود بگویید که نه من اصلأ اضطراب و دلهره ندارم. می دانید چه اتفاقی می افتد؟ برنامه خود را اجرا می کنید. ولی خشک و سرد که هیچ بازخوردی از آن نمی گیرید.

ولی خوب راه حل چیست؟ اینکه ما اضطراب نداشته باشیم؟ یا آدم های موفق اضطراب ندارند؟ خیر! همه آدم های روی زمین اضطراب دارند، حالا کاری که دفعه اول انجام می دهید یا کاری که برای ده سال به صورت مدام انجام می دهید. مهم نیست که اضطراب دارید. مهم این است که بتوانید از این اضطراب استفاده کنید و کار خود را به خوبی ارائه دهید.

حسین عزت خواه | راه برخورد با اضطراب و دلهره | مدرس موفقیت | کارافرین |عزت خواه دات کام

یعنی به عنوان یک ابزار به اضطراب نگاه کنید که به خود هیجان دهید و برای شما جالب و جذاب باشد ، مثلا به عنوان سخنران در کشور ایران سخنرانی می کنید و حالا برای اولین بار می خواهید در کشور دیگری سخنرانی کنید، اگر برای شما خیلی عادی باشد و این مورد را توجه نکنید. چه اتفاقی می افتد؟ یک سخنرانی خیلی خشکی خواهید داشت که اصلا برای خود جذاب نیست، چه برسد به اینکه برای شنوندگان جذاب باشد.

معضل دیگر اینکه زمانی که می خواهید اضطراب نداشته باشید. دقیقا کاری می کنید که اضطراب بدست بیاوید، جالبه نه؟ شما دقیقا می خواهید حذفش کنید. ولی من به شما می گویم که با این کار بیشتر اضطراب را بیشتر می کنید، اصولا وقتی که ما می خواهیم یک مشکلی را حل کنیم، به جای پیدا کردن راه حل روی مشکل تمرکز می کنیم.

ذهن ناخودآگاه و ذهن خود را روی مشکل متمرکز می کنیم و مشکل به جای حل شدن بزرگ می شود. مثلا امروز امتحان دارید و قبل از امتحان بخاطر اضطراب دور خود می چرخید، نمی دانید چه کنید، دستان عرق کرده و به این فکر می کنید که چگونه اضطراب خود را از بین ببرید. با این کار نه تنها از بین نمی رود بلکه اضطراب شما بیشتر هم می شود. زیرا دقیقا روی اضطراب تمرکز کرده اید.

ولی از یک بعد دیگری به امتحان خود فکر کنید، به اینکه باید به چه حالتی جواب سئوالات را بدهید، چه لباسی بپوشید ، مداد و خودکاری که باید همراه خود داشته باشید و موارد موردنیاز امتحان فکر کنید. اضطراب را کنار بزنید، اگر اضطراب به عنوان یک هیجان درون شما باشد. خیلی هم خوب است و حتی می توانید به عنوان یک ابزار قوی برای اینکه زندگی را برای خود جذاب کنید؛ از آن استفاده کنید.

در ادامه به شما سه منبع مهم اضطراب را می گویم که وقتی این سه منبع را بدانید؛ دیگر خیلی راحت با آن کنار می آیید، ببینید کمی سخت است که بتوانیم اضطراب را رفع کنیم. درست است؟ به جای اینکه بر روی مشکل تمرکز کز کنید. فقط تمرکز خود را بر روی هدف افزایش دهید. اینگونه خیلی سریع می توانید مسائل و مشکلات خود را حل کنید.

مورد اول، ما زمانی که احساس می کنیم قرار است یک چیزی را از دست بدهیم. دچار اضطراب می شویم، حالا این می تواند این مورد : یک دوست ، مشتری و فرصت شغلی باشد ، حال راهکار چیست؟ راه کار این است که این اضطراب را کم کنیم. بیشترین اتفاقاتی که در ذهن ما وارد می شود به خاطر اتفاقات منفی است و به تبع آن پیش بینی های منفی که ذهن دارد مثلا حتما جواب رد می دهد.

حتما من را قبول نمی کند، مصاحبه کاری ام را قبول نمی شود، به اندازه کافی خوب نیستم، من اخراج می شوم، همین از دست دادن ما را دچار اضطراب می کند ، خوب راهکار اینکه بیش از 90% این فکرهایی که در ذهن ما وارد می شود. اصلأ هیچ موقع اتفاق نمی افتد، یک نویسنده معروفی می گوید. هر چی سن ما بالاتر می رود. ما دچار افکار خیالاتی می شویم که هرگز هم اتفاق نمی افتد. مثلأ نکند که تنها شویم، فلان اتفاق بد در زندگی ام بیفتد که نتوانم راه بروم، موارد زیادی از این افکار منفی زمانی که ضعیف می شویم. این افکار به سمت ما هجوم می آورد.

دقت کردید زمانی که کمی اوضاع مالی شما بد می شود. مشکلات شما زیاد می شود، یک مشکل کوچک تبدیل به یک مشکل بزرگتر می شود. زمانی که بخواهید روی مشکل تمرکز کنید قطعا بزرگترش می کنید ، راهکار چیست ؟

حال بدترین سناریو را در نظر بگیرید، در نظر بگیرید که شما فردی که می خواستید و او را از دست می دهید. اگر به سراغ شغلی که دوست دارید، در آن قبول شوید شما را قبول نمی کنند. از سرکاری که هستید؛ اخراج می شوید. بدترین حالت را در ذهن خود تصور کنید. حالا راهکار چیست؟

حالا می توانید منطقی با خود صحبت کنید. مثلا اگر قرار است که کارفرمایی پیشنهاد شغلی شما را رد کند. ببینید که چگونه می توانید پیشنهاد خود را بهتر کنید؟ می توانید شرایط را طوری بسازید که فکر می کنید جواب بهتری می گیرید؟ اگر الان 90% جواب مثبت می گیرید که شغل مورد نظر را بگیرید. ببینید می توانید این درصد را به بالاتر ارتقا دهید. اینگونه موفق شدن شما ضریب بیشتری دارد و می توانید خود کنترل شرایط را داشته باشید.

مورد دوم، ترس از تلاش کردن، زمانی پیش می آید که ما می خواهیم کاری انجام دهیم و به خود می گوییم نه من قوی نیستم، اطلاعات کافی برای انجام کار را ندارم. همین باعث می شود که اولین قدم را هم بر نمی دارید. اگر یک روز خواستید به کوه بروید و به خود می گویید که کفش ندارم و اطلاعات کافی هم راجع کوهنوردی ندارم. هوا هم که سرد است. کاپشن مناسب هم ندارم،

با این بهانه ها آنقدر سریع شرایط برای اینکه اقدام نکنید، جور می شود. نمی توانید فکرش را کنید. شاید حتی دلایل بسیار زیادی هم پیدا کنید. حتی از خانه هم بیرون نروید. این اتفاق به این سادگی رخ می دهد.

توجه داشته باشید اگر تمرکز خود را از رسیدن به مقصد بردارید. در مسیر بگذارید. یعنی اینکه به هدفی که می خواهید؛ برسید. فرض کنید یک مسیر را می خواهید طی کنید. به عنوان یک سفر به عنوان یک تجربه به رسیدن به مقصد نگاه کنید، خود را مستقیم وابسته به نتیجه نکنید، ما حتما نباید در کاری به نتیجه برسیم، نتیجه را کنار بگذارید و این را به عنوان یک سفر به آن نگاه کنید، اگر اطلاعات، شرایط و انرژی کافی ندارید. اشکالی ندارد تا همان جایی که شرایط و انرژی دارید. ادامه بدهید.

چندین سال پیش با یکی از دوستان خود آشنا شدم که خیلی علاقه به سینما داشت. او می گفت من خیلی دوست دارم. ادیتور فیلم شوم یعنی اینکه بتوانم فیلم تدوین کنم. ولی نکته این بود که دوستم حتی پول نداشت که یک کامپیوتر بخرد و بتواند نرم افزار ها را یادبگیرد. چه برسد به اینکه بخواهد به دانشگاه رفته و تحصیل در همان رشته را آغاز کند.

به او گفتم تنها کاری که می تواند انجام دهد؛ این است که در کتابخانه عضو شده و به صورت رایگان با همان کامپیوتر به دیدن ویدئو آموزشی شروع کنید. اگر هم هزینه ای ندارد که ویدئو آموزشی بخرد؟ بسیار خوب، مشکلی نیست در یوتیوب ویدیوهای آموزشی زیادی است. اولین قدم را بردار! در همان کتابخانه با فردی آشنا شد که فیلمساز بود. البته نه فیلمساز خیلی بزرگ ولی فیلمسازی می کرد.

به دوستم پیشنهاد داده بود زیرا دنبال کسی می گشت که تدوین کردن فیلم را به او یاد دهد. به این شرط که همه فیلم های او را به صورت رایگان ادیت کند. دوستم هم از خدا خواسته یک فرصت بود تا از این فرصت عالی و استثنایی استفاده کند. از یوتیوب یاد گرفت و ادیتور فیلم شد، پس خود را محدود نکنید، اگر شرایط بدی دارید یا اگر انرژی ندارید. شما باید از راه و مسیری که انتخاب کرده اید. لذت ببرید و زمانی هم به نتیجه رسیدید. نتیجه را به عنوان یک هدیه و نه به عنوان یک هدف اصلی قبول کنید که باید به نتیجه برسم نه هرگز این کار را نکنید .

مورد سوم، ترس از ناامیدی. ترس از اینکه از کاری که شروع کرده اید،؛ دست بکشید. در نیمه های راه رها کنید، زمانی که کاری را شروع می کنید در یک پروسه ای قدم می گذارید. شاید احساسات منفی سراغ شما بیاید، خسته شوید و نتیجه نگیرید. ولی ببینید زمانی که کم می آورید و انرژی شما کم می شود. زمانی که نمی دانید مرحله بعدی چیست. به راحتی می توانید از بقیه کمک بگیرید.

اولین روزی که هر یک کاری را شروع کردید. به یاد بیاورید مثلا رانندگی، حتما به خود گفتید: چقدر سخت است، حتی شاید رفته و یادداشت کردید که اگر فلان اتفاق افتاد من باید چه کار کنم؟ چقدر سخت است که اگر بخواهید بیست سال رانندگی کنید. باید هر روز تا این حد حواس خود را جمع کنید، هر روز باید مواردی را مرور کنید.

اولین باری که در پشت سیستم کامپیوتر خود نشستید. وقتی با مواردی کار کردید. قطعا مواردی که تازه یاد گرفتید را در جایی یاداشت کردید. چون بعد باز در همان شرایطی که بودید دوباره اجرا کنید. همه مواردی که در حین کار با سیستم خود انجام داده اید را یادداشت می کنید. زیرا برای شما تازگی داشتند. احساس عجیبی داشتید.

به دوران کودکی خود برگردید. اولین باری که می خواستید یاد بگیرید؛ بند کفش خود را ببندید. حتمأ به خود گفتید: چقدر سخت است. این بندها به این شکل بسته می شود. شاید فکر کردید که بعداً که خواستید دوباره این کار را انجام دهید. یاد شما نیست و بعضی اوقات طرز بستن را در ذهن خود تصور کردید. که چگونه می توانید دفعه بعدی این کار را انجام دهید.

ببینید اولین زمان هایی که می خواهید کاری را یاد بگیرید قطعا سخت است ولی بعد از چندین بار تکرار و تمرین آسان می شود. اگر استادی نیز داشته باشید که راهنمای شما باشد. کاری که می خواهید انجام دهید برای شما ساده می شود. پس نگران نباشید؛ اگر نا امید شدید که در بین راه چه اتفاقی می افتد. به تلاش خود ادامه دهید، قطعا ناامید شدن هم جزئی از مسیری است که باید برای رسیدن به مقصد طی کنید.

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله راه برخورد با اضطراب و دلهره برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین

بعد از یک روز شلوغ و سخت چکار کنیم؟

حسین عزت خواه

 

مدرس موفقیت و کارافرین

 

الان وقتشه

 

 

عزت خواه دات کام

 

بعد از یک روز شلوغ و سخت چکار کنیم؟
با روز سخت چه کنیم | بعد از یک روز سخت چه کنیم | بعد از یک روز شلوغ چه کنیم | جملات زندگی سخت | چگونه قوی باشیم | چگونه آرام باشیم |روزهای سخت میگذرد | متن در مورد ورزهای سخت زندگی | روزهای سخت زندگی

بعد از روز شلوغ و سخت چکار انجام دهیم؟
امیدوارم زندگی را داشته باشید که در آرزو و رویای شما بوده است. برای همه ما آدمها پیش آمده بعضی از اوقات خیلی روز سختی را پشت سر می گذاریم و وقتی که به خانه برمی گردیم. وقتی که عصر یا شب می شود، احساس خستگی می کنیم. کمی از این کلافه هستیم که چقدر روز شلوغی را سپری کردیم. اما خوب دوست من بهت خسته نباشید می گم. بهت تبریک می گم چون آدم فوق العاده فعالی هستیید.

آدمی هستید که به اهداف خود نزدیک می شوید و این عالی است، حالا من به شما چهار راهکار اساسی می دهم که بتوانید وقتی که عصر یا شب به خانه برمی گردید. به آرامش نسبی بیشتری برسید تا بتوانید فردا با انرژی ده برابر کار خود را شروع کنید و همچنان با انگیزه باشید. مهم این نیست که ما یک یا دو روز فوق العاده کار کنیم یا در جهت اهداف خود قدم برداریم. مهم این است که در دراز مدت بتوانیم این کار را انجام دهیم تا بتوانیم به اهدافمان برسیم.

خوب دوست من ما روز فوق العاده سختی را پشت سر گذاشتیم و الان کمی احساس خستگی می کنیم و به دنبال این هستیم که حالمان بهتر شود تا بتوانیم خود را برای فردا و برای یک مبارزه خوب آماده کنیم، خوب راه اول اینکه نیاز به یک تبدیل کننده دارید. من اسم آن را گذاشتم تبدیل کننده، خوب این یعنی چه؟ یعنی به این حالت زمانی که از سر کار یا دانشگاه بر می گردید یا هر کاری که در طول روز انجام دادید.

حسین عزت خواه | بعد از یک روز شلوغ و سخت چکار کنیم؟ | مدرس موفقیت | کارافرین |عزت خواه دات کام

عصر یا شب به خانه می رسید خوب نیاز دارید به اینکه به ضمیر ناخودآگاه و به ذهن و بدن خود بگویید که الان آن پروسه زمانی و روز سخت تمام شده. می توانید آروم باشید، خوب این کار به چه شکلی می تواند انجام شود؟ به این شکل که شما می توانید برای خود یک کار لذت بخش پیدا کنید و انجام دهید. مثلا مدیتیشن کردن یا انجام یوگا یا یک ورزشی که لذت می برید. نه برای زمان طولانی، ممکن است فقط در 15 دقیقه بتواند به شما جواب دهید یا اینکه یک نرمش خیلی سبک یا حتی رفتن به یک کافی شاپ که دوستش دارید و قهوه بخورید یا اینکه کتاب بخوانید.

چیزی که در ذهن خود یک حالت خوبی به شما دست دهید. عمیقا باور کنید آن روز سخت تمام شده و من الان می توانم ریلکس باشم و می توانم از زندگی لذت ببرم. چون احساس می کنید که کارهای زیادی را انجام دادید، گزینه هایی که برای انجام کارها یاداشت کرده بودید. تیک خورده و کارهای مفیدی را انجام دادید.

مورد دوم، این مورد سخته ولی ازشما خواهش می کنم به این مورد واقعا توجه کنید چون خیلی مهم است، اینکه از شبکه های اجتماعی به شدت دوری کنید، حداقل یک ساعت قبل از اینکه بخواهید به رختخواب بروید. تحت هیچ شرایطی صفحه مانیتور، تلویزیون، کامپیوتر، موبایل و تبلت را نبینید. به طور کلی شبکه های اجتماعی را یک ساعت قبل از اینکه به خواب بروید کنار بگذارید، شما زمانی که به شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام یا تلگرام می روید.

زیاد حق انتخاب محتوا را ندارید و به صورت کاملا تصادفی مطالبی را می بینید که ذهن شما مشغول می شود، خوب شما یک روز سختی داشتید، الان اگر باز دوباره کاری می کنید که ذهن شما خسته شود. این کار را به شدت کنار بگذارید اگر چشمان شما خسته نیست اگر فکر می کنید که باید یک کاری انجام بدهید. خوب بهترین کار این است که یک کتاب بخوانید، اگر حال و حوصله کتابهای رشته خود را ندارید.

از یک رمان، کتاب موفقیت شروع کنید، به همین راحتی، پس بخاطر داشته باشید به طور کلی یک ساعت قبل از خواب شبکه های اجتماعی و چک کردن را کنار بگذارید، بدنتان نیاز به آرامش دارد ، زمانی که به اتاق خواب می روید، اتاق خواب خود را کاملا تاریک کنید. اگر هر صدایی مثل صدای نویز یا حتی تیک تیک ساعت در اتاق شما وجود دارد. آنها را حذف کنید، به ذهن و روان خود اجازه دهید به به جلسه مطلق برود.

مورد سوم، یک تکه کاغذ کوچک بردارید و قبل از اینکه به خواب بروید به سه قسمت تقسیم کنید، قسمت اول در مورد چیزهایی که در طول روز یاد گرفتید یادداشت کنید. مثلا یک کلمه انگلیسی یک تکنیک در رشته خود حتی آدرس یک جای جدیدی که یاد گرفتید، اگر با یک آدم جدیدی آشنا شدید. حتی یک جمله زیبایی که از یک نفر شنیدید را بنویسید در ستون دوم کارهایی را بنویسید که در طول روز انجام دادید و احساس خوبی از آنها دارید.

در ستون سوم کارهایی را بنویسید که مثلأ فردا قراره است چه کاری انجام دهید، ببین دوست من هر چقدر ذهن خود را از نکات کوچک خالی کنید، مثلا اگر دقت کرده باشید. بعضی مواقع ها با خود می گویید من باید یادم باشد که به فلان شخص زنگ بزنم و به خودت این مورد را تکرار می کنید و این باعث می شود که یک تکه از مغز درگیر این باشد که به شما یادآوری کند که به فلان شخص زنگ بزنید خوب شما الان مثل یک آدم عاقل ذهن خود را با این چیزای کوچک مشغول نکنید.

اگر باید به فلان شخص زنگ بزنید خیلی راحت روی یک کاغذ بنویسید:" من باید به فلان شخص زنگ بزنم و در یک جایی که می بینید بچسبانید :" به همین راحتی ذهن خود را خالی کنید، حالا در مورد تمام چیزهایی که یاد گرفتید می نویسید به این علت که به شما انگیزه بدهد، به این خود انگیزشی می گویند، در مورد کارهایی که انجام دادید باز می نویسید و نیز در مورد کارهایی که باید فردا انجام بدهید. پس الان یک یرنامه خوب دارید برای کارهایی که باید فردا انجام شوند.

مورد چهارم ، پیدا کردن منطقه امن برای ذهن است، خوب حتما شنیدید که خیلی خوب نیست که آدم در منطقه امن ذهن شما برود یا اینکه در آن بماند. ولی من می گویم بعد از اینکه یک روز سخت و شلوغ را داشتید، الان وقت این است که به بدن و ذهن خود آرامش دهید، منطقه امن ذهن خود را باید پیدا کنید، اغلب ما از اینکه وارد خانه می شویم. احساس خوبی داریم، اگر یک لیوان چای بنوشیم یا اینکه یک قهوه یا هر چیزی که به ما احساس آرامش دهد.

احساس در خانه بودن به ما بدهد، حالا این را می توانیم باز تقویتش کنیم، مثلا شرایطی را در اتاق خود بسازیم که بتوانیم به آرامش بیشتری برسیم، مثلا من توصیه می کنم که شمع استفاده کنید، یک یا دو ساعت قبل از خواب به جای اینکه از نور لامپ استفاده بکنید از شمع استفاده کنید. این کار به شما آرامش می دهد، یا همینطور یک خوشی های کوچک مثل یک چای خوردن، غذای خیلی خوب خوردن، چیزی که در ذهن شما که احساس فوق العاده خوبی به شما می دهد را انجام بدهید .

خوب دوست من امیدوارم این چهار کلید اصلی رو اجرا کنید وبعد از یک روز سخت به آرامش درونی خودتان برسید دوستان عزیز ما همه روزه در حال انتخاب هستیم پس بهترین و عالی ترین را انجام بدهیم تا یک زندگی عالی را تجربه کنیم .

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله بعد از یک روز شلوغ و سخت چکار کنیم؟ برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین