الان وقتشه

من حسین عزت خواه درصدد هستم از طریق این وبلاگ به نکاتی اشاره کنم که بتوانید به بهترین مدل از آن بهره و زندگی خود را تغییر دهید. با من همراه باشید.

الان وقتشه

من حسین عزت خواه درصدد هستم از طریق این وبلاگ به نکاتی اشاره کنم که بتوانید به بهترین مدل از آن بهره و زندگی خود را تغییر دهید. با من همراه باشید.

چرا افراد موفق بعد از اولین دستاورد، احتمال شکست بالایی دارند؟

حسین عزت خواه

 

 

مدرس موفقیت و کارآفرین

 

الان وقتشه

 

 

عزت خواه دات کام

 

 

چرا افراد موفق بعد از اولین دستاورد، احتمال شکست بالایی دارند؟




شکست افراد موفق بعد از اولین دستاورد | علت شکست موفق ترین افراد در تاریخ | شکست در زندگی بزرگان | زندگی افراد موفق جهان | از شکست تا پیروزی | اولین دستاورد و شکست بعد از آن | شکست و موفقیت | شکست و پیروزی | شکست در کار | شکست در زندگی




علت شکست افراد موفق بعد از اولین دستاورد


دوست خوبم ادر این مقاله می خواهم در مورد موضوعی صحبت کنم که می توانم به جرات به شما بگویم که در وب فارسی و در بین سخنرانانی که فارسی صحبت می کنند، کمتر به آن اشاره شده یا شاید اصلا در موردش بحث نشده است، به همین علت این موضوع خیلی مهم است، دوست دارم که تا آخر این مطلب به دقت توجه کنید و بتوانید به نکاتی که به شما می گویم. فکر کنید و در زندگیتان به کار ببرید، سوال اینکه چرا افراد موفق بعد از اینکه چند موفقیت بدست می آورند، می سوزند و دیگر روی خط موفقیت نیستند،

مثلا اگر دقت کنید بازیگرها، نویسنده ها و ورزشکارها بعد از بدست آوردن یک سری از موفقیت ها می توانم بگویم که شصت الی هفتاد درصدشان دیگر اصلا روی بورس نیستند یا به اصطلاح خود ما دیگر بر روی خط برد نیستند ، خوب چرا این اتفاق می افتد ؟ موضوع بحث ما این است، اگر شما انسان موفقی هستید و پیش خودتان فکر می کنید که من موفق هستید و به خواسته ها و اهدافتان رسیدید، این مطلب دقیقا متعلق به شما است، که چرا در آینده ممکن است از روی برد یا موفقیت خارج شوید و اینکه چه کاری نباید کنید که به آن شکل نیافتید؟

مورد دوم هم این که اگر هنوز انسان موفقی نیستید و در روند خلق اهدافتان هستید یا قرار است که به اهدافتان برسید و موفق شوید خوب این مطلب خیلی می تواند برایتان مفید باشد، چون در آینده ای نزدیک با این مشکل روبرو می شوید، من اعتقاد دارم هر انسانی رویایی در ذهنش داشته باشد می تواند آن را بسازد .

خوب داستان از آنجایی شروع می شود که یک سری دستاوردها و موفقیت هایی به دست می آورید. حالا این شاید در فروش ، تحصیل ، کار یا در رتبه ای که در شرکت دارید ، ولی بعد از مدتی خودتان را جلوی آینه می بینید و می گویید چرا من مثل سابق نمی توانم آدم موفقی باشم؟ یا چرا دیگر خبری از آن فروش های میلیونی نیست؟ دلیلش را در ادامه با هم بررسی می کنیم .

نکته اول که حائز اهمیت است این که آدمهای اطرافتان در کار و رشته ای که موفق شدید از شما سوال می پرسند و کمک می گیرند چرا؟ چون در همان شاخه ای که مثلا می تونه ورزشی ، تحصیلی ، کار ، فروشندگی با هر چیز دیگه ای موفق شدید، آدمهای زیادی به سمت شما می آیند که شما به آنها کمک کنید.

شما هم به این دلیل که می دانید آدم موفقی هستید و یکی از ویژگی های بارز یک آدم موفق و خوشبخت این است که به بقیه کمک کنند و شما هم به آنها کمک می کنید ، ولی یک نکته ریز اینجا وجود دارد شما چند ساعت در روز وقت دارید؟ کمی فکر کنید ، شاید هشت یا ده ساعت وقت داشته باشید ، ولی تعداد افرادی که از شما کمک می خواهند خیلی زیاد هستند، نمی دانم تا الان کسب و کار اینترنتی داشتید یا با آدمهایی توی اینترنت برخوردی داشتید که با آنها بخواهید تجارت کنید؟

حسین عزت خواه | خلق اهداف | چرا افراد موفق بعد از اولین دستاور شکست می خورند | مدرس موفقیت | کارافرین |عزت خواه دات کام

تعداد خیلی زیاد است، مثلا چندین هزار نفر می شود ، حالا به این شکل تجسم کنید، من در زمینه های مختلف کار کردم، تجربه دارم و کارهای موفقی هم دارم ، از زمینه نویسندگی کارگردانی آموزش سینما، سخنرانی، کتابهای موفقیت، فروش انواع تولیدات مختلف در وبسایتهای amazon و ebay فرض کنید. هر کسی در مورد این موضوعات از من سئوال بپرسد، مثلا در نظر بگیرید اگر هفته ای پنج نفر در مورد هر موضوعی بخواهند از من سئوال کنند من حداقل هفته ای چهل تا در خواست دارم که از من کمک می خواهند و سوال دارند،

سوال ها را ببینید: من توی آمازون می خواهم شروع کنم برای فروش باید چیکار کنم؟ من این فیلمنامه فلان موضوع را دارم می خواهم به فستیوال بفرستم باید چیکار بکنم؟ به عنوان کارگردان چه پیشنهادی به من می کنید؟ اگر بخواهم در جشنواره های مختلف فیلم شرکت کنم اولین قدم چی هست؟ با چه کسانی باید ارتباط برقرار کنم؟ سئوالات بینهایت زیادی که نمی توانید حتی تصور کنید،

خوب اگر محاسبه ساده کنید به یک فرمول ساده نیاز دارید تا بفهمید که روزانه و ماهانه چقدر از من سوال می شود و من هم اگر بخواهم به همه اینها پاسخ بدهم چقدر باید زمان بگذارم. البته اگر یک پاسخ سرسری هم به آنها بدهم حداقل هفته ای چهل ساعت باید به آنها پاسخ بدهم که فلان کار را باید کنند یا خیر. فلان کار را مرحله به مرحله انجام بدهند ولی من در هفته چند ساعت وقت دارم ؟

حالا نکته اینکه که خود را جای من قرار دهید، یعنی مثال را تغییر دهید، شما مثلا نویسنده، ورزشکار و بدمینتون باز حرفه ای موفقی هستید. افراد مختلفی افراد مختلفی در مورد مسابقات، رژیم غذایی، چیزهای مختلف از شما سوال می پرسند: چند ساعت در طول هفته وقت دارید که به آنها کمک کنید؟ ببینید دوست من شما به یک دلیل فقط موفق شدید، تنها دلیل موفقیت شما این است که روی موضوعی که می خواستید و هدفی که داشتید تمرکز کردید و رسیدید.

مثلا یک ورزشکاری هستید، من مطمئنم که اگر واقعا به هدفتان رسیدید. پس برایش تلاش کردید ، ساعت های زیادی ورزش کردید ، رژیم سخت غذایی داشتید ، الان اگر بخواهید، دوباره به نتیجه موفقی برسید. همانطور که بارها و بارها گفتم باید همان راه را بروید، باید راهی که با آن موفق شدید بروید، خوب شما برای موفق شدن، زمان زیادی گذاشتید ، کارهای زیادی کردید پس الان زمانی که به پنجاه یا صد نفر کمک می کنید، یا اصلا این ذهنیت را پیدا می کنید باید جواب همه سوالات را بدهید و به همه کمک کنید،

خوب من به شما می گویم که راهی که دارید طی می کنید یک راه نزولی است و شاید دیگر به دستاوردهای قبلی خود نرسید، مثل خیلی از ورزشکارها که متاسفانه وقتی که به اولین قهرمانی می رسند ، شروع به یاد دادن آن رشته ورزشی می کنند .

ببین دوست خوبم من زمانی که کیک بوکسینگ حرفه ای انجام می دادم و در مسابقات آسیایی شرکت می کردم. این را کامل درک می کنم وقتی که یک یا دو مسابقه می روید، این احساس به شما دست می دهد که الان می توانید به بقیه یاد دهید، هیچ اشکالی هم ندارد ولی این شما را از هدفتان دور می کند، چون هدف شما شاید مربیگری نبود آن هم در آن زمانی که شما می توانید خودتان هنوز آن رشته ورزشی را انجام دهید، مدال های دیگری بگیرید، در مسابقات بهتری بروید ولی وارد مربیگری می شوید و همین یک روال نزولی پیدا می کند که سال دیگر که در مسابقات شرکت می کنید و نمی توانید مقام خوبی بدست بیاورید.

این فقط به همین دلیل است، یادتان باشد شما نمی توانید به همه آدمهای دنیا کمک کنید، این غیر ممکن است. چه از لحاظ منطقی چه احساسی اگر به این فکر کنید، دارید به خودتان ضربه می زنید، چون اول خودتان مهم و بعد اهدافتان مهم است، اگر به اهداف خودتان رسیدید و اگر به دیگران کمک کردید عالی است به شما تبریک می گویم، چون واقعا انسان ارزشمندی هستید که به بقیه هم اهمیت می دهید و دوست دارید بقیه هم پیشرفت کنند، ولی نکته اینکه اگر خودتان به اهدافتان نرسید کم کم افسرده و سرخورده می شوید و نه تنها به بقیه دیگر نمی توانید. کمک کنید که زندگی خودتان هم دچار سراشیبی می شود .

پس نکته ای که باید در نظر بگیری باید یک لیستی از افرادی که واقعا در زندگی برایتان مهم هستند حالا این می تواند دوستان یا خانواده یا حتی مشتری های شما باشند. یک لیستی از آنها تهیه کنید که من به جرات به شما می گویم که طبق قانون 80-20 فقط بیست در صد از آنها هشتاد درصد نقش اصلی را دارند دارند، از شما می خواهم که به این جمله خوب فکر کنید ، بیست درصد افراد در زندگی در هشتاد درصد امور زندگی دخالت دارند ، شما باید به اون بیست درصد تمرکز کنید ، پس اول به خود و دوم به آن بیست درصد کمک کنید و اگر هم وقت اضافی داشتید به هشتاد درصد بقیه هم کمک کنید .

نکته دوم، نکته جالبی است ، شما موفق شدید و من به شما تبریک می گویم، اما باید یک نکته خیلی مهم را در نظر داشته باشید، بعد از اینکه اولین موفقیت را بدست می آورید. پیشنهادهایی که به شما در آن رشته کاری به شما می شود بسیار زیاد است، اگر ورزشکار هستید تیم های مختلفی به سراغتان می آیند، اگر بازیگر هستید کارگردان های مختلفی به سراغتان می آیند، حالا کدام را باید انتخاب کنید، حالا بگذارید یک تجربه شخصی از زندگی ام را به شما بگویم.

من زمانی که یکی از فیلم های کوتاهم را اکران می کنم. بعد از اینکه موفق می شود و در فستیوال ها جایزه می گیرد، باورتان نمی شود که تعداد پیشنهادهایی که به من داده می شود ده یا بیست برابر می شود و همینطور در مورد دوره های آموزشی که می سازم، بعد از اینکه یکی دو تا مشخص می شود. تعداد پیشنهادی که فلان دوره را بسازید یا فلان کار را انجام بدهید خیلی زیاد می شود، نکته دیگر مثلا من دو الی سه تا از محصولاتی که آمازون فروش خوبی داشتند و بازدید بالایی گرفتند.

حالا کسانی که سابدایر هستند و محصولاتی به بازار می دهند با من تماس گرفتند که محصولات ما را هم اضافه کنید، اما آیا می دانید نکته چیست؟ زمانی که شما اولین و دومین موفقیت را بدست می آورید، باید خیلی هوشمندانه انتخاب کنید، چون همانطور که به شما گفتم زمانی باز دوباره به موفقیت می رسید که دقیقا روی همان چیزی که می خواهید تمرکز کنید، ده یا بیست کار را نمی توانید با هم انجام بدهید، برای ده تا تیم نمی توانید بدمینتون بازی کنید، صد تا محصول را با هم نمی شود که بفروشید ، ده تا کتاب را با هم نمی توانید بنویسید، به این نکته باید توجه کنید و درک این را پیدا کنید اگر می خواهید موفق شوید باید با گارد خاصی حرکت کنید که بدانید به کجا به چه سمتی با چه تیمی کار کنید تا موفق شوید.

نکته سوم، فراموش کردن یادگیری، این نکته خیلی مهم است و اگر به آن توجه نکنید نمی توانید موفق عمل کنید، بگذارید یک داستان برای شما بگویم، چندین سال پیش من با گروهی که برای فیلمسازی کار می کردم بین آنها یک آدم بیست و هفت یا هشت ساله هندی بود که در زمینه فیلمبرداری و دوربین ها خیلی خوب بود، با همه دوربین ها آشنا بود و خیلی خوب کار می کرد، که من حاضر شدم بیشتر از آن چیزی که باید پرداخت کنم که بتونه سر پروژه من حاضر شده و به من کمک کند.

زیرا پروژه های خیلی زیادی داشت و وقتش کم بود و تمایل هم نداشت به اینکه کارش را زیاد کند ، ولی خوب من متقاعدش کردم که سر فیلمبرداری پروژه من بیاید، نکته اینجا بود من خیلی راضی بودم و خوب تموم شد، شش ماه بعد برای یک پروژه ای که برای یک ویدئو تبلیغاتی بود، با او تماس گرفتم که با من کار کند ولی این بار در کمال ناباوری به او گفتم که دیگر مناسب نیست که با تیم من کار کند، می دانید چرا؟ چون در طول همین فاصله کوتاه شش ماه دوربین هایی در بازار آمده بود.

من علاقه خاصی داشتم که با آنها کار کنم ولی این دوست ما هرگز نمی دانست که این دوربین ها ساخته شده و به بازار آمده بودند. زیرا بازار را چک نمی کرد، چه برسد به اینکه با آنها کار کند یا تجربه ای بدست بیاورد به همین سادگی از لیست تیم فیلمبرداری من حذف شد و به این علت یادگیری و به روز بودن خیلی مهم است، زمانی که اولین و دومین قدم موفقیت را بدست می آورید باید توجه کنید اگر خودتان را بروز نکنید، آپدیت نکنید به راحتی کنار زده می شوید.

کسانی هستند کتابهای مختلفی چاپ می کنند و فروش خیلی بالایی بدست می آورند، ولی بعد از یکی دو سال کتابهایشان حذف می شود، آنها هم دیگر محصول یا کتابی ندارند یا آن کتاب را به روزش نکردند، مطمئنم تا الان با نرم افزارهای کامپیوتری مثلا فتوشاپ کار کردید، فکر کنم تا الان پنجاه شصت نسخه از فتوشاپ بیرون آمده باشد، چرا هر روز آپدیت می شود و مدام به روز رسانی می کنند؟! چون دنیا دنیای پیشرفت است، شما در هر زمینه ای به موفقیت رسیدید. باید خودتان را به روز کنید، باید این باور رو داشته باشید که زمانی روز را برای اینکه چیزهای جدیدی یاد بگیرید، کتابهای جدید بخوانید، سمینار بروید، بگذارید و هزینه همه این موارد را پرداخت کنید تا در آینده ای نزدیک هم بتوانید موفق تر عمل کنید.

نکته آخر، جشن گرفتن را فراموش نکنید، زمانی که شما به موفقیت می رسید باید این را جزو روند خلق هدفتان بدانید، باید جشن بگیرید و خودتان را خوشحال کنید، راهش را پیدا کنید. خودتان را بهتر بشناسید که با چه چیزی خوشحال می شوید، و با چه چیزی احساس می کنید که یک قدم به هدفتان نزدیک شدید و یک مرحله پیشرفت کردید و به سطح بالاتری رسیدید.

این جشن گرفتن می تواند خریدن یک کادوی خوب برای خودتان، خرید ماشین یا لباس خوب برای خودت، مهمانی گرفتن، شام دادن به دوستان خود و هر چیزی می تواند باشد، این بستگی به اخلاق خودتان دارد ، اما یادتان نرود و نگذارید که موفقیت ها برایتان عادی شوند، اگر موفقیت ها برای شما عادی شدند مثلا اگر پیش خودتان هر روز یک میلیون فروش داشتید. بعد از دوماه خوب بگویید خوب این که عادی است که من روزی یک میلیون می فروشم و جشن گرفتن ندارد، خوشحالی کردن ندارد، اگر شکرگذار آن نباشید به همین راحتی از دستش می دهید .

دوست خوبم امیدوارم همه این نکات را مد نظر قرار بدهید چون زمانی که به موفقیت می رسید خیلی خوب است و من به شما تبریک می گویم. اگر انسان موفقی هستید اگر به اهداف و رویاهایتان رسیدید. اما مهمتر از رسیدن به هدف این است که آن هدف و موفقیت را بتوانید نگه دارید، شما زمانی که قهرمان جهان می شوید باید به دنبال این باشید که آن قهرمانی و رکورد را چگونه به دست بگیرید.

آن را به مدت طولانی تری در دست داشته باشید. مثلا در کارتان زمانی که مدیر یک شرکتی می شوید، اگر این اصول را اجرا نکنید بعد از دو سال کنار گذاشته می شوید ، خیلی از مدیرهایی هستند که در شرکت های بزرگ دنیا وارد می شوند و بعد از یکی دو سال یا حتی شش ماه اخراج شده یا پستشان عوض می شود به این علت که این نکات را توجه نکردند، همیشه خودشان را برای رسیدن به هدفشان آماده کردند، اما نکته حالا به هدفتان رسیدید حالا باید چه کاری کنید؟ اگر نقشه ای نداشته باشید برای اینکه پیروز شوید و پیروز بمانید در اصل نقشه ای دارید که آن چیزی که دارید را از دست بدهید .

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله چرا افراد موفق بعد از اولین دستاورد، احتمال شکست بالایی دارند؟ برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین


چگونه تحمل هر مشکلی را داشته باشیم | حسین عزت خواه | مدرس موفقیت و کارآفرین | موفقیت | ثروت

حسین عزت خواه

 

 

مدرس موفقیت و کارآفرین

 

 

 

الان وقتشه

 

 

 

عزت خواه دات کام

 

 

 

چگونه تحمل هر مشکلی را داشته باشیم؟

 

تحمل مشکلات | مبارزه با سختی ها | فرار از مشکلات زندگی | تحمل سختی ها | نحوه مواجه شدن با مشکلات | فرار از مشکلات نکنید | تحمل هر مشکلی |چگونه تحمل هر مشکلی را داشته باشیم | نحوه مواجهه با مشکلات | اعتماد به نفس

 

تحمل مشکل را داشتن

در زندگی همه ما گاهی اوقات شرایط بدی رخ می دهد. آیا شده است که از سر کار اخراج شوید و یا اینکه از همسرمان طلاق بگیرید یا از همه بدتر یکی از فامیل یا خانواده خود را از دست دهید، حالا در این شرایط سخت چگونه باید تمام احساسات و منطق خود را کنترل کنید؟ یا اصلا چگونه باید دقیقا با این مشکلات روبرو شوید؟

من ایمان دارم که می توانیم دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.

دوست من زمانی که اتفاق بدی در زندگی ما می افتد، باید بدانیم که به بهترین شکل ممکن اوضاع را مرتب کنیم، من پنج نکته اساسی را به شما می گویم که اگر بتوانید این پنج نکته را رعایت کنید می توانید در شرایط سخت بهتر عمل کنید.

نکته اول اینکه که اعتماد به نفس داشته باشید ، اعتماد به نفس هم این نیست که بگویید من خیلی قوی ام، من می توانم همه چیز را حل کنم و من من من ...

این من ها اتفاقی را نمی تواند درست کند، اعتماد به نفس اینکه که خودتان را بشناسید، اینکه که خودتان را باور داشته باشید. بدانید که می توانید خوب عمل کنید، اعتماد به نفس یعنی که اگر در گذشته خودتان زمانی که در مشکلات قبلی خودتان توانستید. حل کرده و آنها را مدیریت کنید، آن را به یاد بیاورید، اعتماد به نفس یعنی که باور داشته باشید که می توانید مدیر خوبی باشید، می توانید شرایط را بهتر کنید ، اعتماد به نفس یعنی اینکه بدانید فردا روز دیگری است، اگر امروز را از دست دادید یا اگر امروز یک سختی دارید. ولی فردا روشن و امیدوار کننده است، اعتماد به نفس از تمام گذشته ما گرفته می شود، زمانی که اعتماد به نفس خود پایین می آید. سعی کنید تمام کارهای خوبی که در زمان مشکلات داشتید و آنها را حل کردید و پیروز شدید را به یاد بیاورید. همه آنها را در ذهنتان مرور کنید، همین باعث می شود که اعتماد به نفس بالایی برای خود بسازید .

گزینه دوم، نگرش مثبتی داشته باشید ، در دنیا بیش از هفت میلیارد و خورده ای آدم زندگی می کند که اگر در طول تاریخ زندگی همه آدمها را بررسی کنید، حتما بدون شک همه آنها مشکلاتی داشتند، اگر اتفاق بدی برای شما می افتد، اگر از سر کارتات اخراج می شوید ، اگر یکی از عزیزانتان را از دست می دهید ، اگر هر اتفاق بدی زندگی شما را تحت تاثیر قرار می دهد، باید بدانید که تنها نیستید و در طول تاریخ یا حتی همین الان در همین ساعت کسانی هستند که دقیقا همین مشکلی که شما الان دارید را دارند ، ولی خوب زاویه نگرشتان را عوض کنید ، حس کنید که تنها نیستید ، می توانید زندگی بقیه را نگاه کنید، از زندگی خود درس بگیرید که چطور آنها توانستند با مشکلات خود روبرو شوند، پس هیچوقت این جمله را نگویید که این اتفاق فقط برای من افتاد یا هیچ کسی مرا درک نمی کند، نه اصلا اینطور نیست، چون در کل دنیا در همین لحظه تعداد زیادی از افراد هستند که مشکلات مشابه مشکلات شما را دارند، فقط باید زاویه دید خود را نسبت به مسائل تغییر بدهید .

مورد سوم، برنامه ریزی کنید، اگر یک اتفاق بدی در زندگیتان افتاد دقیقا از خودتان بپرسید. من چگونه می توانم اوضاع را تغییر بدهم، یک برنامه تهیه کنید و قدم به قدم آن را اجرا کنید، سعی کنید برنامه های خود را فوق العاده کوتاه باشد. مثلا خیلی ساده اگر از سر کار خود اخراج شدید به جای اینکه ناراحت شوید یا برای بقیه داستان اخراج شدن شما را تعریف کنید، بهترین راه این است که از خودتان بپرسید الان من باید چه کار کنم؟ نیاز به یک شغل دیگری دارید ، برای اینکه این شغل جدید را بدست بیاورید باید کار جدید بدست بیاورید، پس اولین مرحله اینکه شروع کنید که یک کار جدید پیدا کنید، می توانید سراغ شرکت ها و روزنامه ها بروید ، ولی اولین مرحله این است که باید بفهمید چه کاری باید کنید؟ یک برنامه ریزی خوب و قدم به قدم روزانه می تواند شما را سریع به هدفتان برساند و حتی می تواند مشکل را کامل حل کند ولی اگر بگویید که چرا من اخراج شدم یا دنبال داستان باشید و شکایت کنید که چرا من و مواردی دیگر .. با این کارها بیشتر مشکلات را بزرگتر می کنید .

حسین عزت خواه | چگونه تحمل هر مشکلی را داشته باشیم | مدرس موفقیت | کارافرین |عزت خواه دات

مورد چهارم، از بقیه کمک بگیرید، یک اتفاق بدی که می افتد. اولین کاری که می کنید، همیشه دوستانی داشته باشید، خانواده ای داشته باشید که بتوانید از آنها کمک بگیرید، به همین سادگی، وقتی که ماشینتان کنار جاده خراب می شود به جای اینکه لگد به لاستیک بزنید، عصبانی شوید خیلی راحت می توانید از بقیه کمک بگیرید، در زندگی سعی کنید. اگر تا الان دوستانی ندارید که بتوانند به شما کمک کنند از امروز دوستانی پیدا کنید که حاضر باشند برایتان کاری بکنند و این دوستی معمولا باید دوطرفه باشد و شما هم باید حاضر باشید که برای آنها کار کنید. توجه داشته باشید. اگر چنین دوستان یا خانواده خوبی داشته باشید می توانید زمانی که در شرایط سختی قرار گرفتید به راحتی مدیریتش کنید.

مورد پنجم، واقعیت را قبول کنید، چیزهای خیلی زیادی در دنیا هست که ما نمی تونیم تغییرشان بدهیم یا حتی قدرتش را نداریم که روی آنها تاثیر بگذاریم. اگر همین را قبول کنیم. می توانیم به این نتیجه برسیم که ما حداقل کاری که می توانیم کنیم اینکه که نگرشمان را تغییر بدهیم، پس به جای اینکه سعی کنید همه چیزهای اطرافتان را تغییر بدهید اول ذهنتان را تغییر بدهید.

دوست عزیزم امیدوارم این پنج نکته را در زندگیتان اجرا کنید و آرزو می کنم که هیچ وقت مشکلی برایتان اتفاق نیفتد که بخواهید مدیریتش کنید، اما همیشه باید ذهنتان را آماده کنید، ذهنتان را قوی کنید که بتوانید از پس سختیها یا کم کاستی های زندگی بربیایید .

امیدوارم به تمام آرزوها و رویاهایتان برسید و تا زمانی که به رویاهایتان نرسیدید ازآنها دست نکشید.

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله چگونه تحمل هر مشکلی را داشته باشیم؟ برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین

چگونه بدون تاخیر اقدام کنیم؟ | حسین عزت خواه | مدرس موفقیت و کارآفرین

حسین عزت خواه




مدرس موفقیت و کارآفرین



الان وقتشه



عزت خواه دات کام




چگونه بدون تاخیر اقدام کنیم؟

 

چگونه بدون تاخیر اقدام کنید | اقدام و عمل | تفاوت اقدام و عمل | اقدام بدون تاخیر | اقدام کردن | تاخیر نداشتن در اقدام | عمل و اقدام | تفاوت عمل و اقدام 

 

اقدام بدون تاخیر

در این بخش از کتاب قصد دارم درباره موضوع بسیار مهمی با شما صحبت کنم که اگر از این موضوع را به خوبی آگاه نباشیم. نمی توانیم اجرا کنیم ، به هیچ یک از اهدافمان نمی توانیم برسیم ، تا حالا شده ذهنتان  پر از ایده های خلاقانه باشد ، کلاسهای مختلفی رفتید. کتابهای مختلفی خواندید و دوره های آموزشی بیشتری دیدید ، می دانیم که الان آماده ای کاری را شروع کنیم و انجام بدهیم ولی اقدام نمی کنیم. در این بخش می خواهم در مورد نحوه درست اقدام کردن صحبت کنم ،

اگر این بخش در خلق اهداف نباشد اصلا ما به سمت اهدفمان حرکت نمی کنیم و وقتی که به سمت اهداف خود نرفتیم وقتی که رویای خود را دنبال نکنیم ، وقتی نتوانیم اولین قدم را برداریم ، باید بهتون بگم که شخص دیگری شما را استخدام می کند  تا هدفهای آنها را بسازید و همیشه رویای خود را در ذهنتان  به عنوان رویا و آرزو باقی می ماند و همیشه باید در ذهنتان با آن زندگی کنید ، پس به جرات می توانم به شما بگویم که اقدام کردن مهمترین بخش خلق اهداف هست .

برای بیان نکته اول بگذارید با یک مثال شروع کنم ، در یک مهمانی هستید و ده الی بیست نفری هم به مهمانی دعوت شده اند ، شما کدامیک از این دو شخصیتی که مثال میزنم هستید؟ یک شخصیتی که روی مبل نشسته و منتظر که بقیه بهش میوه یا شیرینی به او تعارف کنند یا نه اینکه او را به شام دعوتش کنند ، یا یک شخصیتی که وقتی وارد مهمانی می شود می پرسد آیا کمکی نمی خواهید ؟ آیا می خواهید که من فلان کار را انجام بدهم ؟ آیا می خواهید که میوه ها را بچینم ؟


خیلی از کارهای دیگری که این فرد انجام می دهد . چقدر در یک کار گروهی یا تیمی خودتان را درگیر می کنید؟ یکی از بزرگترین و بهترین تمرینهایی که بتوانید اقدام کردن را یاد بگیرید اینکه که وقتی هیچ ایده ای ندارید که نمی دانید شما باید چه کاری کنید یا حتی به چه دردی می خورید؟ اینکه که بروید  و خودتان را درگیر کار گروهی کنید ، مثلا در یک مهمانی به دوستتان بگویید که من وظیفه این کار رو به عهده می گیرم ، من این کار رو انجام می دهم و همینطور خودتان را درگیر کنید ،

وقتی که این کار رو شروع می کنید شما بدون اینکه فکر کنید شروع به اقدام می کنید، یعنی هیچ برنامه و نقشه ای نداشتید برای اینکه آن شب درآنجا حاضر شده و کاری را دستتان بگیرید ، ولی چون بلافاصله بعد از اینکه فکرش را کرده و اقدام کردید ، ضمیر ناخودآگاه شما می فهمد که بله شما آدمی هستید که سریع اقدام می کنید ، باید کم کم در تمرینهای روزانه این را بپذیرید که اگر ایده ای در ذهنتان آمد یا اگر کاری را می خواهید انجام بدهید. آنقدر در موردش فکر نکنید ، آنقدر نقشه های متفاوت نکشید، سریع انجام بدهید و اقدام کنید ،

اگر در یک کلاس آموزشی رفتید و یک مهارت کوچکی یاد گرفتید مثلا گیتار، کامپیوتر ، فتوشاپ یا هر چیزی دیگری که یاد گرفتید ، بلافاصله اقدام کنید ، مثلا اگر شما موسیقی کار می کنید، یک قطعه ای یاد گرفتید با گیتار همان شب این را وارد کارهای قبلی خود را انجام دهید. 

 اینکه بگویید من یک روزی یاد می گیرم ، یک روزی وقت پیدا می کنم یک روزی پولدار می شوم ، یک روزی فرصتش رو پیدا می کنم و اقدام می کنم ، این شما را از اینکه انسانی شوید که سریع بعد از یادگیری اقدام می کند دور نگه می دارد و باعث می شود که هرگز اقدام نکنید.

مورد دوم، بعضی مواقع آنقدر سرمان سرمان شلوغ می شود. یادمان می رود که هدفهایمان چه چیزی بوده است؟ اصلا می خواستیم چکاره شویم؟ و همین باعث می شود که ما دیگر اقدام نکنیم ، یکی از بهترین تمرین ها این است که شما هر هفته یک یا پنج روز یکبار هر زمان که احساس خستگی می کنید ، دیگر انگیزه ای ندارید ، هدفهایتان را  مرور کنید ،

اصولا هدف های آدم در ذهن ماندگار نیستند، من به شما  قول می دهم اگر امروز اهدافتان را روی کاغذ یادداشت کنید، یک ماه دیگر نزدیک به سی با چهل درصد هدفهای خود را نمی دانید که چه چیزی روی کاغذ نوشتید ، این طبیعی است، ذهن فراموشکار است و وقتی که شما هدفتان را گم کنید ، مثل این است که شما بدون نقشه توی جنگل رفته و بخواهید که مقصد را پیدا کنید ، پس اگر که شما  به یک سفر در جنگل شروع کردید ، باید همیشه نقشه را همراه خودتان داشته باشید ،

نقشه زندگی ما در زندگی هم همان اهدافهایی هست که در روی کاغذ می نویسیم ، پس یکبار دیگر توصیه جدی من به شما این است ، هفته ای یک یا دوبار همه اهدافتان را مرور کنید ، کنار تک تک آنها تیک بزنید که یادتان بماند که  اصلا باید چیکار کنید ، قبل از اینکه بخواهید اقدام بکنید .

مورد سوم شما باید در طول روز به خودتان قول دهید ، سه کار را اقدام کنید ، سه کاری که برای آن نقشه کشیدید، می  تواند : تماس تلفنی ، دیدار یکی از دوستانتان ، زنگ زدن به خانواده اتان ، رفتن به یک کلاس خاص ، خرید یک کتاب و خواندن آن باشد پس سه کاری که دوست دارید انجام بدهید را یک بزنید و در طول روز حتما آن را انجام بدهید برای تسریع در انجام دادن این کارها برچسب هایی که به صفحه کامپیوتر می چسبند را انتخاب کنید و مواردی که باید انجام دهید را روی آن بنویسید و به خودتان قول دهید که من باید سه کار  نوشته شده را امروز تمام کنم.

مورد چهارم، شما باید هرروز تمرین کنید ، هر زمانی که یک ماه تمرین کردید یا حداقل بیست و یک روز کاری را انجام دادید. آن کار ملکه ذهن شما می شود . زیرا ذهن خیلی زود همه چیز را فراموش می کند ، پس نکته ای  که در سه موردی که در موارد قبلی گفتم باید هر روز انجام بدهید. باید به صورت متوالی یک ماه انجام بدهید و این اقدام کردن ازکارهای کوچک شروع می شود ، حتی از این کار که شما قبل از خواب بخواهید.

مسواک بزنید وقتی که در ذهنتان می آید که امشب باید مسواک بزنید ، حالا اگر ده شب قبل نزدید هیچ اشکالی ندارد ولی الان که در ذهنتان آمد. همان زمان اقدام کنید ، اقدام کردن برای هدف های بزرگ از هدفهای کوچک و هدفهای کوچک از ، تماسهای تلفنی ، سلام و احوالپرسی روزانه ، جواب کسی را دادن ، از شروع به کتاب خواندن وقتی که اقدام می کنید. شروع می شود وقتی که همه اینها را شروع کردید. اعتماد به نفس عجیبی پیدا می کنید که برای هدفهای بزرگی مثل اهداف مالی ، روابط اجتماعی و روابط شخصی تان آماده می شوید و می توانید قدم بردارید.

نکته ای که خیلی مهم است. دوست من اگر این بخش اقدام کردن را فراموش کنید یا اصلا یاد نگیرید که به چه شکلی می توانید اینکار را انجام بدهید. متاسفانه نمی توانید به اهدافتان برسید به همین دلیل مهمترین بخش رسیدن به هدفمان همان اقدام کردن می باشد. ، اقدام کردن هم وقتی اتفاق می افتد  که تاخیری در کار نباشد ، اگر تاخیری در کار داشته باشید به شما قول  قول می دهم  که آن ایده و خلاقیتی که در ذهنتان هست هرگز به واقعیت پیوند نمی خورد و از بین می رود.

 مثلا الان خیلی انگیزه دارید که فلان شغل را ایجاد کنید ، فلان کتاب را بنویسید اما وقتی که شروع نکنید و اولین قدم را برندارید به همین راحتی سریع از ذهنتان خارج می شود ، یکی از دوستانم را می شناسم که نویسنده است و یک خاطره خیلی زیبایی به من تعریف می کرد ، دوستم می گفت که زمانی در یک مجلسی بودم و ایده ای رسید به ذهنم با خودم گفتم من حتما باید این داستان را بنویسم .

ظاهرا در جایی که دوستم در آنجا بوده دعوایی شده بود و دوستم  تصمیم گرفته بود که آن را تبدیل به داستان کند ، می گفت وقتی به خانه برگشتم. دیرو وقت بود و من هم خسته بودم ، چند روزی گذشت و من این داستان را ننوشتم تا اینکه کلا این داستان از ذهنم رفت و یک ماه بعد در یکی از فروشگاهها یک کتابی دیدم که دقیقا همان داستان بود ، فردی در یک جای دیگری در این دنیا ، آن داستان را نوشته بود ، تمام شد! رویای شما با دستان یک نفر دیگر نوشته شد.

 دوستم گفت که از آن روز به بعد تصمیم گرفتم اگر هر ایده ، خلاقیت و یا داستانی در ذهنم آمد همان زمان موقع اگر شده یک جمله حتی پشت یک دستمال کاغذی آن را یاداشت کنم ، زیرا همان یک جمله ای که من نوشتم ، ذهنم به من می گوید که من اقدام کردم ، پس من می تونم ادامه بدهم این روش را دوستم در دومین  داستانی که نوشت یکی از پرفروش ترین داستانهای عمرش شد و تنها از همین بخش اگر ایده ای در ذهنتان آمدکه باید کار یا مهارتی را اگر یاد گرفتید همه آنها را اجرا کنید  ، خوب الان وقتت این هست که باید همین امروز آن را اجرا  کنید ، هرگز هرگز هرگز به تاخیر نیندازید ، امیدوارم این اصول را در زندگیتان اجرا کنید و  سریع هر ایده ای که به ذهنتان آمد اجرا کنید و به تاخیر نیندازید.

 

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله چگونه بدون تاخیر اقدام کنیم؟ برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین

زمانی که احساس تنهایی می کنیم ، راه حل چیست؟

حسین عزت خواه



مدرس موفقیت و کارافرین


الان وقتشه



عزت خواه دات کام



زمانی که احساس تنهایی می کنیم ، راه حل چیست؟

 

راه حل احساس تنهایی چیست | راه حل حس تنهایی | احساس تنهایی | احساس پوچی | احساس بیهودگی | تعریف حس تنهایی | رهایی از حس تنهایی | رهایی از حس بیهودگی

 

راه حل احساس تنهایی چیست؟

 

اکثرا همه ما با این موضوع در گیر هستیم و به یک راه حل خیلی خوب نیاز داریم و چون چیزی هست که  هرگز با پول هم قابل حل نیست و متاسفانه در سال های اخیر همه ما کم و بیش درگیری بیشتری با این مساله داریم .  مشکل این هست:

زمانی که ما احساس تنهایی می کنیم :

راه حل چیست؟ چرا تنها هستیم ؟

یا اینکه اگر بهتر سوال بپرسم :

چه کنیم که تنها نباشیم؟

این اصولی را که به شما می گویم لازمه اش اینکه بهتر است که تک تک آنها را اجرا و تمرین کنید که وضعیتتان بهتر شود. بگذارید از اینجا شروع کنیم ما اصولا نمیدانیم که تنها هستیم ولی مواقعی که مشکلی پیش می آید و احساس می کنیم که نیاز به درد و دل کردن داریم آن موقع می فهمیم کسی نیست که حرفمان را گوش کرده و کمکمان کند آن موقع دیگر  زمان بدی است.

 زیرا دیگر دوستی نداریم و دیر به این فکر افتادیم که بخواهیم دوست پیدا کنیم ولی خوب اگر نگاهی به اطراف خودمان کنیم می بینیم که الان همه سرگرم اینستاگرام ، تلگرام و یا شبکه های اجتماعی دیگری هستند و هرکسی را هم که ببینید چند هزار نفر فالوئر دارد و فکر می کند که با چند هزار نفر دوست است و فکر می کند فرد معروفی است و دوستان زیادی دارد و فرد اجتماعی هست .

در واقع متاسفانه اینطور نیست چون همان آدمهایی که با آنها در فضای مجازی درگیرشان هستند ، در دنیای واقعی  اگر به همه آنها زنگ بزنند. شاید سی نفر از آنها را از نزدیک ندیده باشند و شاید سی نفرشون سی نفر از آنها حاضر نباشند که با این فرد حرف بزنند. این آدم تنهاست این آدمی که مثال می زنم شاید از خیلی از ما دور نباشد.

 شاید این مشکل را من یا شاید از خیلی های دیگری که هر روز با آنها در ارتباط هستیم کم و بیش داشته باشند. حالا این طیفی که می گویم شاید فردی  باشد که دوستی ندارد و آدمی باشد که دوستان بیشتری داشته باشد، ولی خوب متاسفانه  همه درگیر این مساله  هستم، و یک معضل بدی هست که باید حتما حل کنید و خیلی از مسائل زندگی ما به این عواطف و احساساتمان به این تنهایی متصل هست.

بعضی مواقع میلیون ها تومان پول هم  داشته باشید. اصلا کسی رو دوست ندارید که با او  از این پول ها لذت ببرید، احساس تنهایی می کنید و اصلا کسی را دوست ندارید و یاد نگرفتید که چگونه با کسی ارتباط برقرار کنید.

حال مواردی که باید اجرا کنید در زیر آوردم  به دقت بخوانید و اجرا کنید :

اولین اصل ( ارتباط خودتان را با اطرافیانتان بیشتر کنید !!)

با آدم هایی که الان در کنارتان هستند. ارتباط های بهتر و بیشتری را برقرار کنید، این به این معناست که  ایده آل گرایی را کنار بگذارید،  مثلا  اگر در ذهنتان این را دوست دارید که با آدم های پولدار، تحصیل کرده و دکتری و سطح بالا باشید. این ایده آل گرایی خیلی خوب است ولی برای شروع با آدم هایی که الان در زندگیتان هستند بیشتر ارتباط برقرار کنید و به آنها بیشتر اهمیت بدهید .

مثلا وقتی همسایه خود را می بینید. از او در مورد کارش بپرسید، ببینید آیا از مشتری هایش راضی است، کامل جویای احوالش شوید. این کار را از  از همسایه، همکاران، مغازه دار و از هرکسی که در زندگیتان هست شروع کنید، شاید در روز شما سی نفر را بینید. این سی نفر نباید آدم های کمرنگی در زندگیتان باشند. نقطه شروع برای شما از آدم های اطراف شما هستند.

سعی کنید این آدم های اطراف خودتان را بیشتر و بهتر بشناسید و به آنها اهمیت دهید و بعد به آدم های ایده آلی که دوست دارید نزدیک تر شوید، اگر سطح زندگی افرادی را که با آنها در ارتباط هستید را دوست ندارید قبول، ولی به دنبال این باشید که آدم های بیشتر و بهتری را پیدا کنید.

دومین اصل (دایره رو گسترده کنید!!)

قوی ترین موردی هست که می تواند شما را از دایره تنهایی در بیاورد. اینکه شما باید دایره دوستی خودتان را افزایش دهید، این به این شکل که وقتی با یکی از دوستانتان بیرون می روید به او بگویید که یکی از دوستانش را با خودش بیاورد .

حالا اگه برنامه ای دارید که شام بیرون بروید یا یک ورزشی را باهم انجام بدهید شام، تفریح یا کار مد نظرتان را سه نفری انجام بدهید. این باعث می شود که یک نفر جدید در زندگی شما وارد شود، باور نمی کنید که این یک نفر می تواند چقدر زندگی شما رو تحت تاثیر قرار بدهد و ممکن است. 

در آینده هم حتی خیلی بتواند به شما کمک های زیادی کند که نه تنها می تواند. شما را از تنهایی بیرون بیاورد. بلکه  از لحاظ احساسی شما را بیرون بیاورد و شاید بتواند از لحاظ کاری بتواند به شما کمک کند. شاید بتواند یکی از بهترین دوست شما باشد، همیشه به دنبال دوستان بهتری باشید، به دنبال این باشید که دایره ارتباطی خودتان را گسترده کنید.

در کلاس های بازار یابی که دارم. اکثرا توصیه ای که به دانشجوها دارم. این هست که اگر می خواهید. فروش بیشتری داشته باشید. باید با افراد بیشتری تعامل داشته باشید ،اگه پلت فرم های تبلیغاتی 10 تا دارید، این را به 20 تا یا بیشتر ارتقا بدهید. اگر فقط در اینترنت تبلیغ می کنید. از بازارهای فیزیکی هم استفاده کنید. از انواع روش ها استفاده کنید چون از این طریق افراد بیشتری با کارتان تعامل پیدا می کنند.

سومین اصل (از دایره ارتباطی کوچیک خودت بیرون بیایید !!)

آیا خوب خود را به دوستانتان معرفی می کنید؟ آیا فن معرفی کردن خودتان به دوستانتان را می دانید؟ آیا می توانید از رویاها، رفتار و از اهدافتان و از چیزهایی که دوست دارید به دوستانتان بگویید، ببینید. یک آدمی که خیلی ساکت است و همیشه یک گوشه می نشیند. نمی تواند دوستان زیادی داشته باشد. به این علت که مثل یک جعبه ای است که در آن  کاملا بسته است و هیچ کسی هم علاقه مند نیست که  به جعبه بسته نگاهی کند.

اگر دقت کنید در فروشگاه یک محصولی را اگر می خواهند که به فروش برسانند یک بسته از آن را در بیرون از جعبه می گذارند. زیرا برای یک جعبه سربسته که کسی نمی داند داخل آن چه چیزی هست علاقه  ای هم ندارد برای آن پول پرداخت کند .

باید خودتان را  طوری معرفی و عرضه  کنید که کار،  اخلاق، رویاها، اهداف بلند مدت و چیزهایی که دوست دارید به دوستانتان بگویید. آدم های بیشتری به شما علاقه مند شوند و مکالمات بیشتری را با شما داشته باشند. همیشه در خاطر داشته باشید اگر دوست جدیدی را پیدا کردید و با فردی شام خوردید. رفتارتان را تحلیل کنید که به چه شکلی برخورد کردید و چگونه می توانستید بهتر باشید، آیا رفتار خوبی داشتید یا نه اینکه چگونه می توانستید. بهتر و عالی تر ظاهر شوید و همین طور رفتار و برخورد فرد مقابل خود را هم تحلیل کنید .

 با این تحلیل می توانید  بفهمید که از چه مدل آدم هایی خوشتان می آید. از لحاظ مغزی و فرکانسی هم همان آدمها رو به زندگیتان جذب می کنید. خیلی مهم است  که بدانید چه آدمهایی به زندگیتان می آیند. شما چه آدمی هستید این کمک می کند که خودتان را بهتر بشناسید. مثال زمانی که با یک فردی حرف می زنید. یاد می گیرید که به چه شکلی به او نگاه کنید. حرکات دست و چهره ای را انجام بدهید، چه حرفهایی بزنید چقدر بتوانید مودب باشید و چقدر می توانید شخصیت سرگرم کننده ای باشید .

همه این موارد را تحلیل کنید و نکته آخر اگر در آن تحلیل ها موفق نشدید و نتیج خوبی برای شما نداشت. وقت آن است که پیش یک روانشناس یا سخنران بروید که بتواند به شما راهنمایی و کمک کند. کمک گرفتن هیچ مشکلی ندارد مشکل این هست که شما تنها باشید و نتوانید مشکل خود را حل کنید .

اصولأ در سن های بالا این اتفاق می افتد ولی در سالهای اخیر رسانه های اجتماعی با مردم کاری کرده  است که همه فکر می کنند. خیلی آدم های  اجتماعی هستند و دوستای زیادی دارند ولی در واقع  همه آنها تنها هستند .

تنها با یک موبایل یا تبلت فکر می کنند که با همه در ارتباط هستند و با همه ارتباط برقرار می کنند،  امیدوارم که این اصول گفته شده رو اجرا کنید و هیچوقت در زندگیتان تنها نباشید و دوستان بیشتر و بهتری پیدا کنید و به اهدافتان برسید .

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله   زمانی که احساس تنهایی می کنیم ، راه حل چیست؟برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین

چگونه انسان متفکری شویم؟| حسین عزت خواه | مدرس موفقیت و کارافرینی | الان وقتشه | عزت خواه دات کام

حسین عزت خواه


الان وقتشه


مدرس موفقیت و کارآفرین



عزت خواه دات کام





چگونه انسان متفکری شویم؟

 

انسان متفکر | متفکر باشیم | چگونه متفکر شویم | چگونه انسان متفکری شویم | تفکر داشته باشیم | متفکر شویم | ذهن خلاق | ساده نباشیم | عاقل باشیم |

 

تبدیل به انسان متفکری شویم

 

امروز می خوام در مورد یک مبحثی عالی با شما صحبت کنم که همه آدمها با تمام اهداف و رویایی که دارند و در هر سطحی که هستند می توانند در زندگی خودشان از این اصول استفاده کنند و این بخش فوق العاده تاثیر گذار هست.

موضوع این است که چگونه به آدم متفکر(یا متفکرتری ) تبدیل شویم؟

 

حال اول به این بپردازیم که آدم متفکر از نظر من چه کسی هست؟ از نظر من انسان متفکر کسی هست که بتواند از امروز خودش استفاده کند و لذت ببرد، آدمی که آرام هست و آرامش دارد، آدمی که صلح طلب هست و استرس ندارد، آدمی که نگران فردایش نیست و در لحظه حال زندگی می کند و از حال لذت می برد. آدمی که در کل وقتی از او بپرسید که حالش چطور است با تمام قدرت می گوید که حالش خوب است.

حالا این آدم حال خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد:

رکن اول: کجا قرار گرفته ایم؟

باید از خودتان بپرسید و تحلیل کنید که در چه شرایطی قرار دارید؟ از خودتان بپرسید که کجا قرار دارید؟

 

این به این منزله این است که از لحاظ کاری باید بررسی کنید که در چه شرایطی قرار گرفتید اگه مدیر یا کارمند هستید موقعیت خودتان را از لحاظ کاری بررسی کنید و روی کاغذ یادداشت کنید، از لحاظ روابطی که با همسرتان، با عشقتان یا دوستانتان و کلأ موقیعت خودتان  دارید را در همه این موارد بررسی کرده و یاداشت کنید.

نکته جالب توجه اینه شما جزء کدام دسته هستید؟

خیلی از آدمهایی که به رستوران می روند. وقتی که در بیرون از رستوران می نشینند، می گویند که فلان رستوران چقد شلوغ است؟ می گویند که رستوران کناری چقد شلوغ است؟ دوست من سعی کنید در رستورانی که هستید، از بوی غذایی که در آنجا پیچیده، از صندلی های که چیده شده اند و از آدمهایی که کنار شما هستند لذت ببرید.

 

وقتی که با دوست یا با همسرتان به رستوران رفتید، از بودن در آن رستوران لذت ببرید! در بیرون از رستورانی که هستید رستوران های زیادی است: سوشی، مکزیکی، ایتالیایی یا هر چیزی دیگه ای که هست، شما سعی کنید از لحظه حال و از جایی که هستید لذت ببرید.

رکن دوم :چه کسی هستیم؟

 از خودتان بپرسید که من چه کسی هستم؟ چه کارهایی رو در طول روز انجام می دهم؟ شغل من چیست؟ اگر فایل های آموزشی می سازید، اگر در بانک کار می کنید، اگر در ورزشگاهی هستید، اگه مربی هستید باید بپرسید که چطور آدمی هستید؟ 

 

به یک تعریف مشخص برسید، وقتی که همه فاکتورها نوشتید که این موقعیت ها از شغلت و موقعیتی که در خانه داری شروع می شود، می توانید بررسی کنید که خوب یا بد عمل کردید و بعد خودتان را بشناسید.

رکن سوم : فرکانس های فکرمان چیست؟

طرز فکر شما در مورد رخداد یا اتفاقاتی که می افتد چیست؟ ببینید وقتی که در عکاسی یا فیلمبرداری یک شیئی را در یک جایی  قرار می دهید و دوربین را یک جای دیگری  قرار می دهید. این زاویه ای که بین این دو قرار گرفته می تواند همه چیز را تغییردهد، مثلا می تواند جسم یا شی مد نظر ما سیاه باشد، چون شدت تاریکی یا نورش زیاد است، این جاگیری دوربین در عکاسی یا فیلم برداری واقعا خیلی تاثیر گذار است. البته علت آوردن این بحث این است که نوع دید ما به اتفاقات چگونه است؟

حالا در زندگی واقعی:

یک اتفاقی می افتد فرکانس فکری یا روش فکری شما در زندگی نسبت به این اتفاقات چگونه است؟

 

مثلا یکی از دوستانتان وقتی که دیر می کند، فکر شما در موردش چیست؟ مثلا می گویید که رفته است تا یک جعبه  شیرینی یا یک گل خرید کند، البته در فکرخودتان می گویید که من قبلأ به او گفته بودم که این کارها را نمی خواهد انجام بدهد و یا اینکه می خواهد شما را سورپرایز کند یا خیر؟ در فکر شما موارد منفی خطور می کند که نکند دوست من تصادف کرده یا اینکه اتفاق بدی برای او افتاده است؟

 

اولین گزینه ای که به ذهنتان خطور می کند چیست؟

زمانی که با طرف فردی بحث می کنید چه چیزی به ذهن تان می آید؟ آیا فردی که با او بحث می کنید، حرفهای شما را نمی فهمد یا اینکه شما باید طرز بیانتان را تغییر بدهید؟ دیدگاه ما در زندگی واقعا مهم است، این موراد را باید بررسی کنید و ببینید در شرایط واقعیچگونه می توانید بقیه را قضاوت کنید؟

 

نکته ای دیگر که با این قضیه خیلی مرتبط است، اینکه ورژن بهتر شما چه شکلی می تواند باشد؟ این سوال واقعا جالب توجه است، مثلا گوشی آیفون هر سال یک نسخه جدیدی از آن وارد بازار می شود و مشتریان این گوشی ها منتظر این هستند که ببیند ورژن جدی چه ویژگی های مثبت و چه ویژگی های منفی دارد؟

حالا از خودتان بپرسید که من در نسخه جدید خودم چه ویژگی هایی دارم؟ چه شکلی می توانید باشید؟ چه چیزهایی باید نداشته باشید؟ چه عیب هایی را باید برطرف کنید؟

 

فرض کنید شما و همه شخصیت شما مشابه یک محصولی است که هر ماه نسخه جدیدی از آن منتشر و عرضه می شود.  با این فرض شما دوست دارید که در نسخه جدید خودتان چگونه باشید و چه مواردی  جذاب و عالی را به شخصیت خودتان اضافه کنید و چه مواردی را کم و حذف کنید؟ این اتفاق را باید خودتان بسازید، به شما می گویم گه چگونه می توانید اینکار را کنید.

 

رکن چهارم : مدیتیشن، یعنی قبل از واقعیت زندگی کنید!!

 

مدیتیشن یعنی "تمرین زندگی کردن" آیا تا بحال اینکار را انجام داده اید یا خیر؟ اینکه آیا علاقه ای به مدیتیشن کردن دارید؟ اما اگر می خواهید در زندگیتان موفق باشید و شکست نخورید که مدیتیشن کردن را تمرین کرده باشید، در اکثر اوقات افرادی که شکست می خورند با خودشان می گویند که من اولین بارم بود یا نه حق داشتم که باختم و شکست خوردم و کسب و کارم را از دست دادم،

ولی نظر من اینگونه نیست شما هرگز نمی توانید این ها را به خودتان بگویید: چرا که می توانید از یک تکنیک عالی استفاده کنید که قطعا کمک تان می کند که تجربیات عالی تر و بهتری را داشته باشید .

چرا می گویم که شما نباید این حرفها را خودتان بگویید؟ چون تکنیکی به عنوان مدیتیشن کردن وجود دارد، در دنیای مدیتیشنزندگی کردن را تمرین کنید، می توانید چشمهایتان را  ببندید، آرام  و ریلکس باشید، تمامی آنچه در اطرافتان می بینید را از فکرتان حذف کنید، حالا به یک سطح بالاتر بروید؛ از لحاظ اخلاقی اگر حسادت می کنید، اگر دروغ می گویید هر چیزی که در درونتان هست را بیرون بریزید.

مدیتیشن می تواند زندگی شما را تغییرات زیادی بدهد و شما در دنیایی قرار می گیرید که به خودتان اجازه می دهد که هر کاری را انجام دهید. همه محدودیت ها و همه ویژگی های منفی را از ذهنتان بیرون کنید و موارد زیادی که تنها با مدیتیشن کردن می توانید انجام دهید.

 

شما برای تغییر در زندگیتان نیاز به یک فضا دارید که من  آن را فضای ذهنی می نامم که در ذهنتان نسخه  بهتری را از خودتان بسازید؛ این امر با مدیتیشن امکان پذیر است. در واقعیت اینکار را نمی توانید انجام دهید، ولی وقتی که با مدیتیشن اینکار را انجام می دهید. می توانید جسور باشید و اینکه به توانایی های خودتان پی می برید.

زیرا ضمیر نا خودآگاه شما تفاوتی بین دنیایی که در مدیتیشن کردن بودید و دنیای واقعی قائل نمی شود و باور می کند که شما  توانستید همه محدودیت ها را کنار گذاشته و یک شخصیت بهتری از خودتان بسازید و شما هم می توانید قدم به قدم جسورترباشید و در واقعیت هم دیگر حسادت و دروغ گویی را حذف می کنید و سعی می کنید که یک شخصیت عالی تر و بهتر باشید.

 

دوست خوبم امیدوارم که این چهار نکته که در اینجا بیان کردم را  اجرا کنید و شدیدأ به شما  توصیه می کنم که از مدیتیشن غافل نشوید و در زندگی تان به کار ببندید. توجه! امیداوارم که به تمام اهداف، آرزوها و رویاهایتان برسید وتا زمانی که نرسیدید تسلیم نشوید و مطمئن باشید که این اصول واقعا به شما  کمک می کند که زندگیتان رو متحول کنید.

 

 

با سپاس فراوان از شما دوست عزیز، امیدوارم بیشتری بهره را از مطالب مقاله چگونه انسان متفکری شویم؟ برده و شاهد اثرات آن در بهبود زمانبندی خود بوده و آن ها را از طریق ارسال کامنت با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

موفقیت شما روزافزون

حسین عزت خواه ، مدرس موفقیت و کارآفرین